ساعت دوي شب، نيم شب،
مکث ميکنيم،
در گردي صورت ماه، مي جوييم
ماه شکسته مان...
با گردن کشيده و
گلوي خشک و
هلال لبريز چشم.
به هم نميگوييم،
فکر ميکنيم، کسي نميداند،
که درگردي صورت ماه، ميجوييم
ماه گم شده مان را...
ساعت دوي شب، نيم شب
جايي از کنج هاي خانه،
کسي، سر به ديوار ميگذارد.
چنگ، در پرهاي بالين،
دندان ها به هم فشرده،
هق هق نمي کنيم،
و فکر مي کنيم،
کسي،
نميداند.
***
رفتنت،
همه ي رنگ هاي شهر را،
چون گرداب، در خود فرو مي پيچد،
مي بَرد.
و در لايتناهي، محو ميکند.
جز آنکه،
در نور بيمار ماه
شب ها، قطره اي در بالش فرو مي شود
که راهش را،
از ميان ابرو،
و گيسوان من گشوده است،
...
تا، شايد
در لکنت ترانه ام،
جاي کلماتي را بگيرد،
که شبيه نامِ توبودند.
از
ف.خياطي
.........................................................
ديروز بالاخره اونجا بودم، ظهيرالدوله. سر خاک او، فروغ. ساده و دوست داشتني مثل نوشته هاش. خيلي هاي ديگه هم بودند: بهار، رهي معيري، ايرج ميرزا و ... به کمک
دوست خوبم تک تک شان را پيدا کردم اما فروغ براي من چيز ديگري بود...
.........................................................
هواي خنک بهاري، ميدان درکه، همراهي
فرهاد عزيز وشروع يک کوهپيمايي سبک دو نفره. پس از شايد بيش از پنج سال در لابلاي کوههاي البرز راه ميرفتم. از همه چيز حرف زديم. و چه صبحي شد براي من.
..........................................................
يکي از کمپاني هاي خوب موزيک در اينطرفها
نشر موسيقي هرمس است که وابسته به شهر کتاب ميباشد. دو آلبوم بسيار زيبا به نامهاي:
سير(Jouney ) کاري از
مسعود شعاري و کريستف رضايي، و
سراب کاري از
احمد پژمان را به سفارش دوستي گرفتم که انصافا کارهايي شگرفي از آب در آمدند.
در نوشته نشر موسيقي هرمس براي آلبوم سراب آمده است:
سراب روايتي است شاعرانه از طبيعت اسرار آميز کويري ايران.پژمان با به کار گيري مضامين سنتي خاص اين مناطق(همچون اوستا خواني، سرودهاي زرتشتي، مناجات مذهبي) و تلفيق آن با برداشت هاي موسيقيايي خويش از طبيعت، معماري و آداب و رسوم مناطق کويري کشور، فضايي رمز آلود را ايجاد کرده است که.....
در آلبوم سير، تبلاي موزيک هند همراه با سه تار و از طرف ديگر، همراهي ارکستر زهي و گيتار بر بستر اين گفتگو، فضايي متفاوت را ايجاد کرده.
............................................................
ديروز و امروز بازار شله زرد پزي داغ بود! تا دلتون بخواد شله زرد رسيده، بفرماييد شله زرد!
...........................................................
در اونطرف ها که بودم دو جراحي کوچک روي من انجام شد.هفته ديگه يه جراحي کوچک ديگه دارم. حالا که اينطرفهام گفتم هم ببينم اينطرفي ها چه جوري عمل ميکنند و هم سومي اش را هم انجام داده باشم!
.........................................................
اين هفته يکي ديگه از
دوستان نديده ام را ديدم و گپي زديم. اين ايران خودرو عجب شرکت باحاليه!