blog*spot

عـــلـــــي













فهرست وبلاگهاي فارسي




گويا


اشعاري كه مي خوانم




لامپونويس فارسي

ا.يشايايي














This page is powered by Blogger. Isn't yours?
Sunday, June 15
 
اين پرستوها همگي باز خواهند گشت
اما دريغ
اين لحظه ها هيچ گاه...
............................................
سپردن وجود به پيچ و خم هاي جاده، سپس کنار رودخانه کرج، صداي خروشان آب، کوههاي سر به فلک کشيده ی سنگي و خاکي، کنار دوستان، کبابي و ...، موزيک دلخواه ، نسيم بهاري و لم دادن در بالکن و چيدن گيلاسهاي نرسيده و از همه مهمتر نداشتن دلهره زمان برگشت در يک روز غير تعطيل.... ديگه چي ميخواي؟ جاي ديگر دوستان خالي!
.............................................
ديشب براي اولين بار چشمام به جمال برادران لباس شخصي چماق و بيسيم به دست روشن شد!و مجبور هم شدم با يکي دوتاشون حرف هم بزنم چون براحتي راهها را بسته بودند و من هم ميخواستم برم خانه ام! خيلي هم راحت اين باتومها و چماقها را به همه نشان ميدادند!(مگر داشتن و حمل اين سلاحهاي سرد براي من جرم نيست؟)بيچاره دانشجوها...
...........................................
همين که نشسته باشي
و با ناخنهايت بازي کني
و به گذشته ها بينديشي
که چقدر دوستت داشتم
و اکنون به يادت نيستم
مرا، مي آزارد
همين که نشسته باشي
و به پيري زودرسي که بر پيشاني من
و موهاي تو
نشسته است،بينديشي
وبپنداري که عشق
در لابه لاي موهاي سپيد
و چين هاي پيشاني
مي ميرد
مرا، مي آزارد
همين که نشسته باشي
و با بچه ات بازي کني
و عشق پر شور سي و چند سالگي ات را
در کلاف فراموشي بپيچي
مرا به دوزخ "دانته"
مي اندازد
بانو،
بانو
نه عشق در چين هاي پيشاني
مي ميرد
و نه در سپيدي موها
عشق، داغي است به شکل فرشته
بر قلبي،
که تا ابد مي تپد

از ف.عابديني