بيا فرار کنيم
به آشيانه ناپايدار تنهايي
همان پناهگاه امن خاطره ها
که ساده ترين راه آشتي کردن
دوباره ديدن دوران همنشيني هاست
از اين همه فرياد، از اين همه بغض
بيا فرار کنيم
و تا سواحل لبخند هاي ناگفته
به اشتياق صبح بوسه ها بدويم
از ع.فلاح
................................
آيا صلابتي ظهور خواهد کرد تا گستاخانه
سرکشي ساعات سقوط را
مبهوت ارتفاع خويش سازد؟
چه توهم خوش طعمي است آرزوي محال ايستادن لحظه ها!
يارب برس امشب به دادم!باز از اون شباست
کاشکي نشنيده بودم، کاشکي اون ميدون همين طرفها نبود،کاشکي امروز نرفته بودم شمال،کاشکي ...
..........................
ميخوام بنويسم ديشب خوش گذشت، ديشب شبي بود در دامنه هاي البرز، در کنار کبابها، در ميدان سربند با عزيزانم...!
ميخوام بنويسم تاتر خوب و رواني بود با موضوعي که ده سال پيش هيچ فکر نمي کردم همچين موضوعي ده سال بعد به اجرا ميره!
ميخوام بنويسم خدا بيامرزه زهرا کاظمي را.اميدوارم سران اون کشورم کوتاه نيايند!
...................
بايد خوشحال باشم بهترين رفيقم داره مياد اين سرزمين . چه جراتي داره!
...................
چقدر زيباست اين تصنيف هاي قديمي. شش کاست و يک سي دي از استاداني چون: بنان، شهيدي، زندوکيل،بديع زاده،عمادرام،الهه ،قوامي ، داريوش رفيعي و شوهر عمه فقيدم منوچهر شفيعي و...
روز و شبي برايم ساختند در اين حال و احوال!
به سلامتي دوستانم!