blog*spot

عـــلـــــي













فهرست وبلاگهاي فارسي




گويا


اشعاري كه مي خوانم




لامپونويس فارسي

ا.يشايايي














This page is powered by Blogger. Isn't yours?
Sunday, August 24
 
تو هم در آينه حيران حسن خويشتن هستي
زمانه اي است که هر کس به خود گرفتار است
............................................
زيبا نوشته اين خورشيد خانم:


ناراحت می شه می گم عاشقش نيستم. هر حسی که اسمشو عشق گذاشتم بد جوری حالمو گرفت و منو خورد کرد. فهميدم که اسمشون عشق نبوده. عشق يهويی به وجود نمياد. نيمه های گمشده که همو می بينن دوست دارن زود عاشق هم بشن. اما طول می کشه. عشق از عشقه مياد. يه نوع پيچک. دو تا پيچک وقتی يه خورشيد داشته باشن شروع می کنن هردوشن به سمت اون خورشيده برن. اگه خودشون هم رشد کنن به هم می رسن و تو همديگه گره می خورن، هر چی ساقه هاشون بلند تر بشه بيشتر تو هم ديگه گره می خورن. دو تا آدم هم همينجورين. اگه خورشيدای زندگيشون يکی باشه، اونوقت به يه سمت حرکت می کنن و يواش يواش به هم می پيچن. حالا هرچی بزرگتر شن و بيشتر رشد کنن بيشتر بهم می پيچن. وقتی حسابی تو همديگه بپيچن، ديگه سخت می شه ازشون جداشون کرد. من فکر می کنم اين همون موقعيه که آدما عاشق هم می شن.

من و اونم يه خورشيد داريم. سر پيچکامون هم دارن می...
..................................................
هر مرد براي عاشق شدن
به يک دقيقه احتياج دارد
و براي فراموش کردن
به چندين قرن!
از ن. قباني
........................................................
امشب هم از اون شباست که کبريت را بيارند جلوم آتيش گرفتم!
.........................................................
برنامه بهم خورد ، بايد هر چه زودتر بار سفر را ببندم!
.........................................................
بي قرار و مضطرب
از اسفند کوچه خواهم پيچيد
به خانه ات خواهم رسيد
زنگ خواهم زد
و تو در را خواهي گشود.
ما بقي داستان به عهده ي تو،
حالا يا مرا مي پذيري
يا نه.
مهم آمدنم بود که آمدم.
من خوب مي دانم
که پايان هر داستاني شيرين نيست.
از ا. آقايي