از مدينه...
دلم براياينشهر، براياينمسجد ØŒ براياينآدمهايمتÙ?اوت جورواجور، برايموسيقيعربيو
برايمØÂمدم تنگ شده بود.
......................
روز سوم...
صبؠرÙ?تنبه قبرستانبقيع(دوباره) بعد از نماز صبؠو ايندÙ?عه داخل شدنو کنار قبرها رÙ?تن. ايرانيها Ú©Ù‡ انگار قبرستانخودمونکردنش!
Ú†Ù‡ شلوغيبود ØŒ هر دسته برايخودش ميخواند . زمزمه ميکرد اما نظاره گر بر اينجمعيت چند قبر ساده بدونتشريÙ?ات بودند!Ú†Ù‡ سادگيدر آنها ياÙ?ت ميشد Ùˆ Ú†Ù‡ عشقيدر مردم.
عصر تور اØÂد، مسجد قبلتين، مسجد سبعتين( خندق)-Ú©Ù‡ کليبا دÙ?عه پيش Ù?رق کرده بود Ùˆ در ØÂال ساخت مسجديبزرگ بجايشانبودند- Ùˆ مسجد قبا( Ú©Ù‡ ميگويند نماز خوندندر اينمسجد Ù?ضيلت بسيار دارد -از Ú¯Ù?ته هايروØÂانيگروه-) Ùˆ هجومم آدمهايکاروانبرايخريد از دستÙ?روشهايکنار مساجد.
دوباره برايکسانيکه خواسته بودند نمازيدر اونمسجد خواندم.
Ùˆ شب بالاخره اينجام در یه کاÙ?Ù‡ اينترنت بنام السرا Ú©Ù‡ رييس مهربونمصريالاصل هتلمونبا وسيله شخصياش پس از ايندر Ùˆ اوندر زدنبرايما پيدا کرد Ùˆ ما را رساند.در بهترينخياباناينشهر بنام سلطانه. ديروز تمام مدت دنبال تکنسينش بود برايدادنيه خط آزاد به اتاقمون! آخرش هم نصÙ? شبياز ما خواست Ú©Ù‡ با خط Ù?کسش در دÙ?ترش لپ تابم را ببرم Ùˆ استÙ?اده کنيم-اونقدر هم از زندگيش برامونگÙ?ت Ú©Ù‡ منبه هيچکارم نرسيدم!-
کليعکس هم گرÙ?تم Ú©Ù‡ بعدا ميگذارم اينجا.
شب بخير! ساعت 1.15 بعد از نصÙ? شب بوقت اينجا( نيمساعت با تهرانتÙ?اوت ساعت )
يعني 3 ساعت نوشتن، پر!