سرم شلوغ بود!
..................
شب رسيدن به تهران ديدن دوستان در کنسرتي زيبا کمال مسرت بود! جدا اين عليرضا عصار چه صدايي داره، ارکستر 35 نفره اش هم که واقعا عالي بود. بخصوص فواد حجازي که چند تا از آهنگ هاي غربي هم چاشني کنسرت کرده بود. خانم
سارا ناييني هم که قبلا در گروه
پيکلو ديده بودمش دوباره با تک خواني هايش غوغا کرد.بقيه در مورد اين کنسرت زيادتر نوشته اند.
..................
وقتي دوست عزيزم براي عروسي خواهرش من را به شهرشون دعوت کرد، با کله قبول کردم. و چه زيبا شده اين شهر. پارک ناژوان، عقيق در وسط زاينده رود زيبا، محله مرداويج و برجش، ميدان نقش جهان و... بيخود نيست اين اصفهاني ها به شهرشون مينازند!
يادته دانشگاه صنعتي و اون هتل کذايي را؟
يادت هست
سال ها پيشتر از من
پرسيدي
دورتر از من کجاست
ومرا
که از حيرت تو ميترسيدم
خواب
ساده ترين سوال شد.
حالا
جا مانده بر شانه هايم
کف بينيِ دستانت
و نمي دانم
چگونه بيدار خواهم شد،
و باز
حيران
حيران
حيرانِ سوال و دو پرنده ي بيدار
و دستاني بيقرار
به نگاهي تنها
که صد بار باخته ام.
به من بگو
کدام
کدام حلقه را
به دلالت زنجيري
اين چنين وانهاده ام
که ديگر حتي
خوابِ همزاد را هم نمي بينم.
از
ا. صف شکن
...................
سفرت به سلامت! و باز فرودگاه!
و سپس سفري در تنهايي به شهر نصف جهان. و بار ديگر شهري را دوست ميداشتم...
...................
رسيدن به تهران در عرض 3 ساعت(!) براي اينکه خودمو به اين کنسرت گروه
Unicorn در بناي بادگير کاخ گلستان برسونم.و عجب جالب بود براي من که با موسيقي قرون وسطا چندان آشنا نبودم.هدف اين گروه هشت نفره آلماني-اتريشي بازآفريني موسيقي اوايل رنسانس ميباشد.
هارپيست هم بسيار زيبا بود!
بقول دوستم حالا بعد از اين کنسرت ديدن فيلم
مردي براي تمام فصول يا
رابين هود مي چسبه!
....................
آمدن 4 دوست از کشور دومم و يک دوست قديمي از سويس چه ساخته اند براي من!