آشپر چپ دست و آشپزچپ دست و باز هم آشپزچپ دست! تمام شبها کارمون شده رفتن به اين آشپز چپ دست.بابا جاي ديگه نبود؟
............
لبهاي تو سوره سوره تفسير خداست
چشمان تو بي رياتراز آيينه هاست
اي سبزترين سبزترين سبزترين
سيماي تو سينِ هشتم سفره ي ماست
از
ا. زبردست
اي صبح نه آبي نه سپيديم هنوز
در شهر اميد نا اميديم هنوز
ديدي که چه کرد دست شب با من و تو؟
در باز و به دنبال کليديم هنوز
از
ا. زبردست
...............
نمي خوام برم سفر، من را نبر! من را نبر!
.................
چه حالي مي ده دعا هاي دم افطار که براي شنيدنشون پنج سال صبر کرده بودم!