blog*spot

عـــلـــــي













فهرست وبلاگهاي فارسي




گويا


اشعاري كه مي خوانم




لامپونويس فارسي

ا.يشايايي














This page is powered by Blogger. Isn't yours?
Wednesday, November 26
 
لحظه آبي عشق!
هنوز گوشم از گفتگوي بي گريه مان گرم بود!
از جايم بلند شدم،
پنجره را باز کردم
و ديدم زندگي هم هر از گاهي زيباست!
شنيدم که کلاغ ديوار نشينِ حياط
چه صداي قشنگي دارد!
فهميدم که بيهوده به جنونِ مجنون مي خنديدم!
فهميدم که عشق،
آسمانِ روشني دارد!
رو به روي عکس سياه و سفيد تو ايستادم،
دستهايم را به وسعتِ"دوستت مي دارم!" باز کردم،
و جهان را در آغوش گرفتم!
از ي. گلرويي
.....................................
...وتو
-دختر بي بازگشتِ گريه ها!-
از ياد نبر که ساده نويسي،
هميشه نشانِ ساده دلي نيست!
پس اگر هنوز
بعد از گواهيِ گريه ها در دفترم مي نويسم:
"باز مي گردي"
به ساده دل بودنم نخند!
اشتباهِ مشترکِ تمامِ شاعران اين است،
که پيشگويان خوبي نيستند!
از ي.گلرويي
...........................
اي که از کوچه ي معشوقه ي ما مي گذري
بر حذر باش که سر مي شکند ديوارش!
...............................
ياسها قدر پر پر شدن پيچک را مي فهمند
قدر يک دارکوب را تنه پير درخت
قدر شب را شبنم
قدر شادي را ماتم
مي شود غصه ها را شيشه اي کرد و شکست
چشم را روي جداييها بست.
از ع. توده فلاح
......................................
خسته ام اما هنوز
مي نويسم هيچ قفلي تا قيامت بسته نيست.
خسته ام اما هنوز
واپسين دم حلقه مي کوبد صبور و آشنا
قفل آخر باز نيست!
از ع. توده فلاح