شنبه شب است و من بجاي اينکه در بارها و کلاب هاي شهر باشم و يا با اقوام و دوستان باشم، در اين خانه دوباره مشغول نوشتن و گوش دادن به موزيکهاي
امير آرام هستم که هميشه صدايش ياد آور گذشته است!دو فيلم ايراني گرفتم و ميخوام ببينمشون.آخه اين چه حسي يه که اونجا ميخوام فيلمهاي اينطرفي ها را ببينم و اينجا ميخوام فيلمهاي اونطرفي ها رو ببينم!
بودن در شهري که ميشناسيش دلپذيره اما ...
هوا سرده و از اين بالا بخارهاي سربه آسمان گذاشته از بالاي خونه ها را ميتوني کاملا تشخيص بدي.
سپيد
سپيد
سپيد
سکوتِ ميان دو گام است
صداي نيامدن
برف
برف
برف
حرفي ست که در اين فاصله بر دل مي نشيند
فصل، هر چه مي خواهد باشد
از
ف. هومان فر
درغربت اين پونه
مار هم سبز نمي شود
نمي شود
هيچکس نباشد-و- باشي
در بيابانِ بي برش
و تاريکي بي تعطيل
حتا دشمن
دوست تر از خاموشي ست.
از
ف. هومان فر
.........................
دو سه تا کنسرت خوب داره بليط هايش فروخته ميشه: Sting و Rod Stewart. که اولي در مارچ و دومي در فوريه کنسرت هايشون را برگزار مي کنند.( من که قراره اونموقع ها اين شهر نباشم ).هنوز درست و حسابي هيچ کس را نديدم.از فردا هم دوتا مهمون دارم!
....................
بهاري بود و گلزاري زماني
و اينک
بنگر
که از بهاران تا زمستان
چه اندک فاصله بود.
از
م. هدايت
نسيمي که به همراه سحر مي آمد
زمزمه کرد
بار غم بر دوشش
شب و تنهايي و انديشه تو
اين چنين مي گذرد ايامم.
از
م. هدايت