با انفجار طبله رنگينت اي بهار
وقتي که ميروي
از دره ها به سينه کش دشت و کوهسار
وقتي گل از گلت به چمن باز مي شود
زير شکوه توري باران ريز بار
وقتي که رقص سبز تو در بازوان باد
طرح هزار منحني نو ميافکند
بر شيب کشتزار
ياد آر از آن مرد دلتنگ
آن نازنين گياه
آن ساق سبز خم شده بر خويش زير سنگ
آن را که بر نيامده پژمرده
آن را که باد، برگ و بنش برده
ياد آر اي بهار!
از س. کسرايي
...............................
برادر به شرق اين کشور پرواز کرد تا در کنفرانسي مطلبي ارائه دهد و دوستش براي شرکت در کنفرانسي ديگر به شمال اين کشور پهناور فرود آمده و اينجا من مانده ام با اين دخترک 18-19 ساله .صبح ببرش مدرسه و عصر برش گردون و شب تا ديروقت با دوستانش مشغول تفريح (و تو منتظر که اين شب برميگرده يا دوباره شبي را در کنار يکي از ياران به سر خواهد کرد؟)
و من حيرانم اگر بچه اي به سن او داشتم مي توانستم پدري کنم؟ و چگونه؟...
................................
سيزده بدر در اينطرفا دوقسمت شده! اين يکشنبه سيزده بدر منطقه اورنج کانتي برگزار مي شود و يکشنبه ديگر سيزده بدر سن ديگو! در واقع اينجا هم نُه بدر داريم هم شانزده بدر!
..................................
هفت سال پيش درست در همچين موقعهايي يک عروسي برگزار کردم و الان يک عروسي دعوتم! عروسي يکي از همدوره اي هاي دانشگاه که خوب از لطف سرزدن به دانشکده شان و همکلاسي اش با او آشنا شدم. و همچنين از طريق دوست هم محليه کليمي ام! و چه جالب که درست هفت سال پيش در چنين روزهايي عروسي همکلاسي اش بود و الان خودش و اين عدد هفت...
....................................
آلبوم جديد استاد مسلم
Eric Clapton بنام
Me and Mr. Johnson که پيشکشي به Mr. Robert Johnson که اريک کلپتون اولين کار خود را نيزدر سن بيست و يک سالگي در سال 1966 به او که 28 سال از مرگش مي گذشت تقديم کرده بود چند روز پيش انتشار يافت. در اين آلبوم اريک کلپتون با استفاده از 14 آهنگ جانسون از اين پيشتاز سبک بلوز قدرداني کرده است . گروهاي بسياري چون Rolling stone, Red Hot Chili Peppers, Led Zeppelin, White Stripes نيزدر آهنگهايشان از جانسون استفاده کرده اند.
........................
حزن
دستهايم سرد و چشمانم تر است
گيسوانم را نتابيدم به پشت
آه پشتم را نگو!
زانوانم را توان راه نيست
بر کدامين راه بايد پا نهاد؟
چشمهايم بي فروغ، دستهايم ناتوان
درد موهومي فتاده بر تنم
فکر ابهامي نشسته بر سرم
ذوق ديداري نمانده در نگاه...
ديدگانم خواب دارد، پيکرم سرما زده
من نميدانم چه وقت
روز يا وقت شب است؟
بازتاب بخت من بر رنگ شب
رنگ دستانم-دوچشم- رنگ رخسارم چرا؟
برگرفته زردي پاييزرا؟
راستي يادم نبود، کاش فردا را بيانديشم
که شايد سوسوي نوري زرد ز پنجره تابد
و شايد بچه اي با شيطنت درب قفس را باز بگذارد
و آن سوي خيابان را به زنبيل زن بنشسته در چادر يکي سيبي بياندازد
و يا آن باغبان پير فرسوده بخواهد از سر انکار به باغ
آيد و آن دختر که نه گفته
دل معشوق را يکبار ديگر در تپش آرد.
نه دستم سرد، نه چشم بي فروغ،
زانوانم استوار
ديده ام بگرفته نور
گونه ام رنگي گرفت از سيب سرخ
قامتم بالا شده، راه ميدانم
ولي قلبم
به بهت شب، به سرد يخ، به رنگ حزن پاييز است!
ل.ح. روح پرور