blog*spot

عـــلـــــي













فهرست وبلاگهاي فارسي




گويا


اشعاري كه مي خوانم




لامپونويس فارسي

ا.يشايايي














This page is powered by Blogger. Isn't yours?
Tuesday, April 6
 
من را به اسمت سند نمي زنم
عشقم به شناسنامه نمي کشد
مي روي،
مرده خورها من را ميان خود قسمت مي کنند
به خاطره ات تف مي ريزم
گاهي آنقدر هستي که حس نمي شوي
گاهي آنقدر نيستي که نمي خواهمت!
از ف. حق ورديان
........................
... آخ که داشتم منفجر مي شدم وقتي اين Project Manager آمريکايي ازم خواست مدرکي را از ايران بهش نشون بدم و بهم گفت: But you know, I couldn't read your document in Arabic! و من بهش گفتم: عربي؟! اول از همه که ما عرب نيستيم و فارس هستيم( واز عربها هم روي خوش نديديم!) ثانياً من اينقدر شعورم مي رسه که اينور دنيا مدارک فارسي زبان نشون ندم و اون گفت: Whatever!!بابا وقتي نمي خواهيد اينکار را ديگه چيه؟( ولي عجب شرکت خوشگل و ترو تميزي بود...)
.......................
فاتح شدم، خودم را در اين کشور به ثبت رساندم...!!
بالاخره اولين کارتهاي شناسايي آمريکايي را در اينجا گرفتم.اول از همه کارت کتابخانه هاي شهر بود که از اين بابت خوشحالم که اولين کارتم در اين کشور کارت کتابخانه بود و حالا گواهينامه ام را بعد از اينکه تمام و کمال ازم امتحان گرفتند ( چه کتبي و چه عملي!!) تحويل گرفتم. انگار از يه دنياي ديگه آمده ام! بابا من از همين کشور بالاييتون آمدم. ولي نداشتن اين SSN هم برايم عجب دردسري شده. بدون آن هيچي بهت نمي دهند ( اگر چه با اينکه آنرا نداشتم تا بحال موفق به گرفتن اين دو کارت شدم) من فکر ميکردم اين SIN خودمون اينجا بدرد مي خوره اما دريغ!
.......................
آسمان ريخته در آبي رود
طرح اندوه غروب
دختري بر لب آب
روي يک سنگ سپيد
زير يک ابر کبود
پاي مي شويد، پاهاي گل ولاي اندود
پاي مي شويد و مي انديشد:
(کار
کار در شالي زار)
در دل رود کبود
مي دود سوسوي تک اختر شام
و از آن پيکر تار
که نشسته است بر آن سنگ سپيد
گيسواني شده افشان بر آب
نگهي گمشده در شالي زار
از س. کسرايي