blog*spot

عـــلـــــي













فهرست وبلاگهاي فارسي




گويا


اشعاري كه مي خوانم




لامپونويس فارسي

ا.يشايايي














This page is powered by Blogger. Isn't yours?
Thursday, September 23
 
سلامي ديگر به فارسي!!!
..........................
از گذشته دور:

شنبه عصر در Ranch اي ديگر با دوستان در جمعي از آمريکايي هاي موبورِ cool (!!) هستيم. بچه هايي بين 25 تا 30 سال. جلو حياط اسبها مشغول تاخت وتاز هستند و درختهاي اکاليپتوس با باد مي رقصند. روبرو تپه هاي بزرگ سربرافراشته اند که تو را به ياد تپه هاي خشک و تک درختي اي آشتيان و تفرش مياندازد.در روي آن خطي وجود دارد، فلومي است که من را به کانالي که بين منا و عرفات کشيده بود مي برد. صداي موسيقي country اي Alan Jackson -که بتازگي آلبومي جديد انتشار داده- از همسايه به گوش ميرسد. و اين جمع cool فقط جمع شده اند تا آبجويي بنوشند، سلامي کنند و لمي بدهند و بعد خداحافظ!! چقدر سردند، چقدر خنده دار جمع مي شوند که...
به دوستانم ميگويم " قبله کدام طرف است؟ مي خواهم نمازي را بخوانم!! و خنده دوستان دراين جمع بي روح من را هم به خنده مي اندازد...
برمي گرديم از مسيري که نيامده بوديم، پيچ و خمهاي مسير با موزيک Brandan Perry گيجت ميکند.
به سمت La Jolla مي رويم تا در اين منطقه زيباي اعيان نشين و در کافه Living Room قهوه اي بنوشيم. در خيابان هاي اصلي اين منطقه تمام مارکهاي مهم را ميبيني. آدمکهاي خوشحال... و دوست ناراحت ما که نمي خواهد در اين منطقه بيايد تا منظره آدمهاي موفق و پولدار را ببيند!! و سپس بعد از قهوه اي مفصل پياده به سمت يک پاتوق ايراني در اين منطقه مي رويم ، کافه لاهويا، پس از نيمساعت پياده روي به اين جمله بر مي خوريم که سه هفته پيش جمع شده ماجرا!
برگشت به شهر و دوباره Brandan Perry ميخواند. نور شهر در مسير برگشت زيباتر بنظر ميرسد!
...........................
از گذشته:


آلبوم جديد Bjork که از خواننده هاي زيباي يک دوراني برايم بود به نام medulla تازگي انتشار يافت.آلبوم از چهارده قطعه تشکيل شده که يا بصورت دکلمه هستند( مانند قطعات show me forgiveness و oll birtan ) و يا فقط از اصوات و صداهاي انساني استفاده کرده است. منتقدان هم کاملا بصورت متفاوت با آن برخورد کرده اند يا آنرا جزو بهترينهاي اين خواننده قرار دادند و يا جزو بدترين!
قطعه Oceania که الان در ايستگاههاي مختلف پخش مي شود را اين خواننده در مراسم افتتاحيه المپيک آتن اجرا کرد.
.......................................
قاصدک

قاصدك ! هان ، چه خبر آوردي ؟

از كجا وز كه خبر آوردي ؟

خوش خبر باشي ، اما ،‌اما

گرد بام و در من

بي ثمر مي گردي

انتظار خبري نيست مرا

نه ز ياري نه ز ديار و دياري باري

برو آنجا كه بود چشمي و گوشي با كس

برو آنجا كه تو را منتظرند

قاصدك

در دل من همه كورند و كرند

دست بردار ازين در وطن خويش غريب

قاصد تجربه هاي همه تلخ

با دلم مي گويد

كه دروغي تو ، دروغ

كه فريبي تو. ، فريب

قاصدك هان ، ولي ... آخر ... اي واي

راستي آيا رفتي با باد ؟

با توام ، آي! كجا رفتي ؟ آي

راستي آيا جايي خبري هست هنوز ؟

مانده خاكستر گرمي ، جايي ؟

در اجاقي طمع شعله نمي بندم خردك شرري هست هنوز ؟

قاصدك

ابرهاي همه عالم شب و روز

در دلم مي گريند

از م. اخوان ثالث
......................

از قبل...
سمينار
واقعاً اين سمينار محشر بود... قسمتهاي ادبي اش از قسمتهاي سياسي اش بيشتر چسبيد، گر چه صحبتهاي دکتر عباس ميلاني جاي خودش را داشت و يا صحبتهاي زيباي دکتر هلاکويي. اماشعرها و سخنان دکتر کريمي حکاک چيز ديگري بود.بخصوص شب شعرش و مراسم شب دومش. شنيدن صداي زيباي عقيلي بعد از اين همه سال و بعد شعر خواني هاي زيبا...
از همه مهمتر ديدن دوستي قديمي هم اسم او پس از 13 سال!! با داشتن دو بچه 3 و هفت ساله و يادآوري خاطرات گذشته و دوباره در کنار هم بودن پس از سيزده سال.چقدر زود ميگذره.13 سال، 13 سال باورم نميشه. شايد باور او هم نميشد.انگار همين ديروز بود که تا پاسي از شب در بحبوحه ي ترسها مي رقصيديم و مي رقصيديم و من يواشکي به عشقم فکر ميکردم...ودوباره تمام آن مهماني ها برايم يادآوري شد و يادم آمد شبي را که بخاطر رفيق دوست نارفيقش، با من که سر تا پا از عشق رقصيدن با او شعله ور بودم را به کناري کشيد و وحشيانه با من رقصيد و من سرتاپا گناه را در خود ميديدم(چرا؟!)...و اکنون زني بود که گذشت روزگار را همچون من در او ميديدم...
و در آخر ديدن يکي ديگر از مصيبت زدگان زندگي ام، که يادآوري او و خواهرانش جز يادآوري همسفر نارفيق سابقم چيزي را به ذهنم نميآورد مگر پدر نازنينش که زود از اين دنيا رفت...
شب و روزي بود امروز...
شب آخر،پس از مدتها تأتري خنده دار ديدم که مدتها بود منتظرش بودم. کاردان با اين اجرايش کلي به همه حال داد. براي من هم روز آخر روزي بود ومرا به ايام بيست سالگي و شرارت ها و شورهايي که به سرم ميزد برد.
خوش گذشت ايام با دوستان در اين هتل زيبا در کنار اقيانوس آرام تا چه شود آينده...