سفري به دنياي عجايب
بزرگراه هشت را ميگيري و ميراني. از کوههاي کنار شهر که ميگذري و پس از سقوطي آرام سر از صحراهايي در مياري با کاکتوسهاي سر برافراشته که فقط در فيلمها ديده بودي! و ايست بازرسي هاي مختلف چرا که هاي-وي جاهايي حتي تو را به لب مرز ميبرد و اين مکزيکي هاي شيطان شايد از اين تپه هاي خشک رخنه اي به اين طرف پيدا کرده باشند! اما با ديدن قيافه نه چندان آشنايت تو به راحتي از کنار آنها ميگذري.
شهر بزرگ مرزي اين دو ايالت - کاليفرنيا و آريزونا-
Yuma است که بر کنار رودخانه کلرادو -که تا به اينجا کشيده شده!- برپا شده است.و تو با شگفتي ميبيني مقدار منتابهي آب در اين رودخانه با گذشت اين مسير طولاني در جريان است.
انتهاي بزرگراه به راست ميپيچي تا به
Phoenix اين شهر بزرگ برسي.شهري بزرگ که نور شهرش از فرسنگها جلوتر از آسمان پيداست و اين نور به تو آمادگي ديدن شهري وسيع را مي دهد.
در راه فکر مي کنم هنوز هستند آدمهاي نازنيني که در گيجي دوستانشان به کمکشان بيايند و استراحتي زيبا بهشان هديه بدهند...
مقصد هتلي است زيبا در Scottsdale که شهرکي است در شمال شرقي شهر و مشابه La Jolla خودمان که خوب کمي با آب و رنگ تر از بقيه جاهاي اين شهر عظيم است.
فردا مقصد ديگري داريم و آن شهر زيباي
Sedona است که در لابلاي کوههاي قرمز رنگ قرار گرفته.
در شهر گشتي ميزنيم و اولين سوالي که ميکنم در مورد رستوران يا پاتوقي ايراني است! و عجبا که با چند چهارراه فاصله يکي از بهترين رستورانهاي اين شهر که ايراني هم هست قرار دارد،
persian room, که انصافا هم غذاها لذيذ بودند و هم مکانش زيبا بود.
بودن در شهري که يکي از معتبرترين آرشيتکتهاي معاصر,
Frank Lloyd Wright معروف، در اين شهر شش ماه از سال را زندگي و تدريس مي کرده برايم جالب بود و ديدن مکان زندگي و تدريسش به نام Taliesin.
صبح با توصيه مسئول هتل مسير جاده اي و نه بزرگراهي را ميگيرم و در شروع سر از اولين مرکز اين ايالت يعني
Prescott در مياورم. شهري نيمه کوهستاني با هوايي مطبوع. صبحانه ناهار (Brunch) را ميخورم و به سوي سدونا حرکتم را ادامه ميدهم در بين راه ميدانم جاي زيباي ديگري را بر فراز قله هاي 7000-8000 فوتي دارم به نام
Jerome. پيچ و خمها و سربالايي جاده در يک لحظه احساس جاده چالوس را به تو ميدهد. مه همه جا را فرا گرفته و سردي هوا به 40 درجه فارنهايت ميرسه. و يکمرتبه شهري زيبا را در اين بالا پيدا ميکني که عينا مانند سياه بيشه خودمون ميبينيش فقط تميزتر، شيک تر و سر و حال تر! پياده ميشوم و گشتي در شهر ميزنم و عکسهايي را به يادگار ميگيرم و بعد از اينکه سرما تا درون استخوانهايم فرو رفت دوباره به راه مي افتم و اين بار سر پاييني ها...
پايين در وسط کوهها قرار ميگيري کوههايي سراسر قرمز پوش، کوههايي که در فيلمهاي وسترني ميديدي.شايد اگر کمي دقت کني بالاي اين کوههاي سر به فلک کشيده سرخپوست اسب سواري را ببيني که با گستاخي در حال پاييدن توست...
اين منطقه به علت وجود اين کوههاي قرمز رنگ مرتفع که قدمتي 350 ميليون ساله دارند به Red Rock Country معروف شده است. دليل قرمز بودن کوهها وجود اکسيد آهن در ساختار اين کوههاست.
به شهر زيباي
سدونا در بينابين اين کوهها ميرسي .ليستي از مکانهاي ديدني که مسئول هتل بهت داده را در مياورم و شروع ميکنم به سر زدن به آنها:کليساي صليب مقدس در بالاي يکي از اين کوهها، مرکز
Tlaquepaque و گشتي در شهر. ديگر شب شده و تصميم ميگيرم شب را بمانم و چه هتلهاي زيبايي ساخته شده اند در اين شهر! صبح بعد از مشاوره اي کوتاه در جهت خريد سهمي يکي از اين Resort ها به سمت يکي از مکانهاي سرخپوستي ميرويم و بعد ديدن از کوههاي منطقه که همگي با توجه به شکلشان داراي اسم و رسم هستند: کوه courthouse (ساختمان دادگاه)، کوه زنگوله، کوه قوري، کوه کليساي اعظم و...
همه و همه اين را تاييد ميکنند که چرا سال گذشته اين منطقه در امريکا زيباترين نقطه در اين کشور انتخاب شده است.
و برگشت به شهر فينيکس از بزرگراه تا کمتر در مسير باشم. در بين راه توقف و بازديدي از سايت آرشيتکت معروف ديگري به نام
Paolo Soleri دارم. اسم مکان
Arcosanti است و درحين بازديد پشت پنجره يکي از اين مکانها پرچم بزرگ کبک (Quebec) را ميبينم!! از مسئول تور در حين توضيحات آرشيتکتيش مي پرسم اين پرچم اينجا چکار ميکند(آيا رفيقهاي جدايي خواهم ميخواهند اين منطقه را هم از آمريکا جدا کنند؟ ممکن بود اگر اين پرچم را در ايالت کمي فرانسوي نشين لوييزيانا ميديدم تعجبي نمي کردم)
صحبتهاي مسئول تور من را به هوش مياورد که اين مربوط به خانم مسئول قسمت سراميک اينجاست. و من بعد از آمدن او گپي فرانسوي با او ميزنم.
و بعد شب در فينيکس هستم و گشتي دوباره در داون تاون و محله قديمي Scottsdale. و روز بعد برگشت به شهري که مهمانش هستم يعني سن ديگو. در برگشت دوباره
ابي مي خواند که :
...سادگي مرا ببخش که دل خوش از تو بودم...
دوباره از صداقتم دامي براي من نساز
گناه از تو بود و من نيازمند بخششم
چرا که من در ابتدا تو را ز خود نرانده ام
گناهکار هر که بود کيفر مالِ من است
به جرم آن داغ عطش بر لب خود نشانده ام...
و بعد
داريوش ميخوانه که: ...
............................................
ديدن ex-ex-b.i.l.(!!) بعد از 5 سال و با بچه و همسري جديد هم جالب خواهد بود. او براي من کلاسهاي بنيان را معرفي کرد و الان چيز ديگري را انگار در چنته دارد!
.....................
آلبوم جديد
Vanessa Carlton هفته پيش انتشار يافت با نام Harmonium که شامل يازده قطعه است و در تمامي قطعات دوست پسرش Stephan Jenkins از گروه Third Eye Blind کمکش کرده است. در نگاه اول اين آلبوم به نظر کمي از کار اولش پخته تر ميرسد، قطعاتي مانند:
Papa,
she floats,
white houses,
Afterglow کارهايي بسيار زيبا هستند.اما هنوز به قول معروف کار داره اين خواننده ، اهنگساز و نوازنده چيره دست پيانو!
قطعه The Wreckage که با تکنوازي خودش اجرا شده يکي از حرفه اي ترين کارهاي اين نوازنده در اين آلبوم است.
............................
در هفته اي که گذشت دو آلبوم Greatest Hits از
Seal و گروه قديمي
Bee Gees انتشار پيدا کرد که در هر آلبوم يک قطعه جديد يافت مي شود. در آلبوم جديد گروه Bee Gees قطعه Man in the middle را دوبرادر باقيمانده اين گروه براي ديگر برادر از دست رفته،
Maurice Gibb ، اجرا کرده اند. اگر آلبومهاي قديمي اين خواننده و گروه را نداريد هر دو آلبوم گرفتنش ميارزد.
در هفته اي که گذشت Greatest hits ديگري از موزيسين بزرگ کانادايي،
Neil Young انتشار يافت که مجموعه اي از کارهاي دهه هاي 60 و 70 اين خواننده و نوازنده است و فقط قطعه زيباي Harvest Moon-1991 از کارهاي جديد اين خواننده در آن يافت ميشود.
.........................
آلبوم جديد گروه
U2 اين هفته انتشار پيدا ميکند.
.....................
الان فهميدم
مادر دوست عزيزم فوت کرد درست شايد يک همچنين روزهايي بود که سال پيش شامي سر زده در آنجا بودم... و دنيا زمانهايي چه بي رحم ميشود... روحش شاد