blog*spot

عـــلـــــي













فهرست وبلاگهاي فارسي




گويا


اشعاري كه مي خوانم




لامپونويس فارسي

ا.يشايايي














This page is powered by Blogger. Isn't yours?
Monday, December 27
 
حالا ديگه تو را داشتن خياله
دل اسير آرزوهاي محاله
غبار پشت شيشه مي گه رفتي
هنوز دل باور نداره...
...
کي ميشه من و تو ما باشيم و رها باشيم؟
.......
کي ميتونه يه روزه تور سنديه گو بده؟ از Del mar زيبا تا Coronado Island غمزده و قديمي، از Old Town مکزيکي شهر تا Down town شلوغ و زنده، از La jolla پولدار تا Point Loma دريا زده! فکر کنم روز خوبي بود!
....................
و دوباره زلزله ديگر و تسونامي وحشتناک ، که حتي فکرش براي من احساس ترس مياره. جالب بود امروز عصر که روزنامه را داشتم از بقالي بزرگ سر کوچه ميگرفتم تازه فروشنده رويش را خواند که " فاجعه در آسيا" و بعد از من پرسيد چي شده مگه؟!!
..........
فردا تورنتو رپترز با لس آنجلس ليکرز بازي داره که بالاخرا مي تونم يه بازي از تيم شهرم ببينم! اينطرف امريکا کانالهاي تلويزيون اصلاً کاري به اونوري ها ندارند مگر اينکه بيايند اينور بازي کنند.
.............
بار ديگر شهري که دوست داشتم...
............
ياد دوران کنکور بخير...



Saturday, December 25
 
در پيِ آن نگاه هايِ بلند،
حسرتي ماند و
آه هايِ بلند!
از ح.مصدق
................
پروازِ آفتاب و نسيم و پرنده را
مي دانم و صفايِ دلاويزِ دشت را
اما، من اين ميان
پروازِ لحظه ها را،
افسوس مي خورم
پروازِ اين پرنده ي بي بازگشت را.
از ح.مصدق



Friday, December 24
 


I'm on fire


Hey little girl is your daddy home
Did he go away and leave you all alone
I got a bad desire
I’m on fire


Tell me now baby is he good to you
Can he do to you the things that I do
I can take you higher
I’m on fire


Sometimes it’s like someone took a knife baby
Edgy and dull and cut a six-inch valley
Through the middle of my soul


At night I wake up with the sheets soaking wet
And a freight train running through the
Middle of my head
Only you can cool my desire
I’m on fire


by Bruce Springsteen
...............




!Merry Christmas


............
دوباره درس، دوباره کلاس رفتن و دوباره شروع کردن....
داشتن PE کانادا در اين ايالت به هيچ درد نمي خوره(مگر بين 14 تا17 سال سابقه مهندسي داشته باشي، اونم از نوع امريکاي شماليش!-من هم که اصلا از زمان فارغ التحصيليم 14 سال نگذشته!) و دوباره بايد شروع کرد و ايندفعه از کمي عقب تر، از درسهاي دوره دبيرستان!!
خداوندا به من صبر ايوب عطا بفرما! آخه مهندسي هم شد کار... شيطونه ميگه برم دوره real estate اي بخونم بشم realtor دو تا معامله کنم براي تمام ماه کافيه!آخ که شيطونه ميگه...
...................
فردا اين رفيق مياد به اين شهر و چند روزي شايد ميزبانش باشم. تو اما نيستي که...



Wednesday, December 22
 
يک نتيجه آماري جالب در مورد انتخابات از اين شهر نشان ميدهد که مردم سن ديگو نسبت به چهار سال پيش نه تنها ليبرال تر نشده اند بلکه محافظه کارتر هم شده اند.مجموع آراي گور و نادر در سال 2000 برابر 49.2 درصد بوده ولي امسال آراي کري برابر 46.23 درصد کل آرا بوده است. در عوض آراي بوش از 49.63 درصد به 52.34 درصد رسيده! مبارک است!!( عجب جايي زندگي مي کنم!)
از Sandiegoblog
..................
در دو تا جمع وبلاگي شرکت کردم که هر دو جالب بود اولي فقط بحث تکنيکي ماجرا بود و يک جورايي خداحافظي يکي از مهمترين آدمهاي وبلاگي اين شهر و ديگري فقط بحث سياسي!!
ديدن شاهين دلتنگستان بعد از اينهمه مدت و عليرضا بر ما چه گذشتو همچنين حسين در اينور دنيا جالب بود بخصوص که با خودش کلي هم رفيق همشهري آورده بود!عليرضا هم که سنگ تمام گذاشته بود!دستش درد نکند.
......................



Saturday, December 11
 
شب با گلوي خونين
خوانده ست ديرگاه.
دريا
نشسته سرد.
يک شاخه
در سياهي جنگل
به سوي نور
فرياد مي کشد.
از ا.شاملو
.................
مه همه شهر را فرا گرفته و نمي شه بيست متري جلوي خودت را ببيني. امروز شايد گرمترين روزي بود که در طول عمرم در اين موقع سال ديدم با درجه حرارتي 75(24 خودمون) و شايد بهمين دليل تمام شهر را مه غريبي فرا گرفته. اين گرما و سبزي شهر، دوباره نداشتن احساس کريسمس را که در ايران داشتم ، برايم به ارمغان مياورد، اگر فقط اين چراغاني هاي کريسمس و شلوغي مراکز
خريد نبود.
....................
دوستي عزيز از کلگري در اين تعطيلات در اينجا خواهد بود و دوستي ديگر از نيويورک سري به من خواهد زد و من به خودم قراره سر بزنم!
.....................
يکي از موزيکهايي که هميشه دوست داشتم و به آن گوش ميدادم کارهاي Ravi Shankar است که همه آنها زيبا و استادانه هستند. اين رئيس گرامي من انگار فهميده بود که من کارهاي اين موزيسين بزرگ هشتاد و چهار ساله را جا گذاشته ام ، يک روز آلبومBridges را به من هديه داد( کارها برعکسه اينجا!)

اين آلبوم سال 2001 انتشار پيدا کرد و در برگيرنده قطعاتي از سه آلبوم جاوداني اين موزيسين(Inside the kremlin, Tana Mana و Passages) ميباشد. از 11 قطعه تشکيل شده و همگي از زيباترين قطعات اين موزيسين و استاد مسلم سيتار ميباشند. اين خواننده سومين جايزه گرمي خود را در سال 2002 براي آلبوم Full Circle دريافت کرد.
.......................
بعد از مدتها دوفيلم ايراني ديدم: کما ( بابازي زيباي امين حيايي) و بوتيک که اين يکي حسابي من را برد به تهران و هياهويش ،و از همه مهمتر بازي همبازي تاتريم، افشين را ديدم. چقدرعوض شده بود (يعني من هم عوض شدم؟) هر دو، فيلم متوسطي بودند که جسورانه مسائل اجتماعي ايران را به ميان کشيده بودند( من نسخه هاي سانسور نشده را ديدم)
...................
يک قرار وبلاگي به همت علي تمدن در ارواين روز نوزده دسامبر برگزار ميشود و خوب اينطوري يک سري از بچه هاي جنوب کاليفرنيا را ميبينم. انگار قراره همشهري قديمي، حسين درخشان هم باشه.
.....................
باغ بود و دره-چشم انداز پر مهتاب
ذاتها با سايه هاي خود هم اندازه.
خيره در آفاق و اسرار عزيز شب،
چشم من-بيدار و چشم عالمي در خواب.
نه به صدايي جز صداي رازهاي شب،
و آب و نرماي نسيم و جير جير کها،
پاسداران حريم خفتگان باغ،
و صداي حيرت بيدار من( من مست بودم، مست)
خاستم از جا
سوي جو رفتم، چه مي آمد
آب. يا نه چه مي رفت،
هم زان سان که حافظ گفت، عمر تو
با گروهي شرم و بي خويشي وضو کردم.
مست بودم، مست سرنشناس، پا نشناس، اما
لحظه پاک و عزيزي بود.
برگکي کندم
از نهال گردوي نزديک،
و نگاهم رفته تا بس دور.
شبنم آجين سبز فرش باغ هم گسترده سجاده.
قبله، گو هر سو که خواهي باش.

با تو دارد گفت و گو شوريده مستي.
-مستم و دانم که هستم من-
اي همه هستي ز تو، آياتو هم هستي؟
از م. اخوان ثالث
..............................



Friday, December 3
 
کلام مرده بي حساب مي شنوم،
کلام بر نيامده از صميم-گوشه ي دل،
يعني
دروغ سياه و فريب سفيد،
يعني
لاف ناروا زدن،
يعني
نيش در کام پنهاني
و نماد تظاهر بودن،
ژاژ خائيدن
يعني
حتي
تار واژه را
باژگونه بر پود سخن تابيدن،
کلام مرده
آري
از زبان زنده چه بسيار مي شنوم.

هاي
به دستوهم از آيه هاي آذين به ترفند
به دستوهم از هرچه سرخ هرزه درا،
عشق را تلاوت کن،
عشق را در سکوت عاطفه، اينک
محض خدا.

چه موهبتي است،
آه
چه موهبتي
در اين هاي و هوي پوچ در پي هيچ
هيچ نشنيدن،
چه موهبتي است، باري
در اين ظلام همهمه
کر بودن.

از ج. صداقت فر

...........................................


بقول عادل فردوسي پور چه کرده اين Rod Stewart در سه گانه The great American Songbook Vol.I,II&III واقعاً يک جا هرچه ترانه وآهنگ زيبا آمريکايي رمانتيک وجود داشته را اجرا کرده و اونهم چه اجرايي . دست مريزاد! آخرين اين سه گانه چند وقت پيش انتشار پيدا کرد و هر کدام شامل 14 قطعه هستند و بفاصله يک سال از همديگر به بازار راه پيدا کردند. در اين آلبوم آخري Stevie Wonder,Eric Clapton,Bette Midler و Dolly Parton در اجراي اين قطعات به او کمک کرده اند.
..........................

آلبوم جديد گروه قديمي U2 بنام How to dimantle an atomic bomb را شايد بتوان بهترين کار اين گروه بعد از آلبوم شاهکار The Jushua Tree دانست. اين چهاردهمين آلبوم اين گروه است. و شامل 11 قطعه مي باشد و شاهکارهايي چون City of blinding lights, one step closer, all because of you, something you can't make it on your own را مي شود در آن پيدا کرد. هم اکنون قطعه Vertigo از ايستگاههاي مختلف پخش مي شود.


City Of Blinding Lights


The more you see the less you know
The less you find out as you go
I knew much more then than I do now


Neon heart dayglo eyes
A city lit by fireflies
They’re advertising in the skies
For people like us


And I miss you when you’re not around
I’m getting ready to leave the ground….


Oh you look so beautiful tonight
In the city of blinding lights


Don’t look before you laugh
Look ugly in a photograph
Flash bulbs purple irises
The camera can’t see


I’ve seen you walk unafraid
I’ve seen you in the clothes you made
Can you see the beauty inside of me?
What happened to the beauty I had inside of me


And I miss you when you’re not around
I’m getting ready to leave the ground


Oh you look so beautiful tonight
In the city of blinding lights


Time… time
Won’t leave me as I am
But time won’t take the boy out of this man


Oh you look so beautiful tonight
Oh you look so beautiful tonight
Oh you look so beautiful tonight
In the city of blinding lights


The more you know the less you feel
Some pray for others steal
Blessings are not just for the ones who kneel… luckily


اگر از طرفداران اين گروه هستيد اين آلبوم را از دست ندهيد.
..............................
وقتي در اجتماع ايرانيان اين شهر در جهت کمک به بچه هاي ايران (Iranian Children's rights society) شرکت کردم بيشتر فهميدم که ايرانيان اينجا کاملا در طبقه پولدار اين شهر قرار دارند و چه کمکهايي که نشد، فکر ميکنم فقط همون شب يه چيزي حدود بيست هزار دلار جمع شد.
گروهي که اين سازمان را در اين شهر حمايت مي کنند، Caring women of San Diego هستند که بنظر انجمن فعالي ميرسد.
جالب توجه بود که فقط با 56$ ميتوان يک بچه خياباني را در ايران از سقوط به نابودي نجات داد!
.......................................
ديدن اين فاميل سابق و رفيق قديمي هم با اون دختر شيرينش در تپه هاي Point Loma حالي داد. وقتي فهميدم Ex-S.I.L. هم با آشناي قديمي مونتراليم در حال ازدواج است از صميم قلب آرزوي موفقيت و شادي برايشان کردم گرچه به هيچ کدامشان دسترسي ندارم. دنياي کوچکي است...
اين رفيق Avatar را به من معرفي کرد که در موردش وقتي در جلسات مقدماتي اش که اتفاقاً در پنج شنبه هفته ديگر در اين شهر جلسه اي را خواهند داشت، بيشتر خواهم نوشت.


The mission of Avatar in the world is to catalyze the integration of belief system. When we perceive that the only difference between us is our beliefs and that beliefs can be created or discreated with ease, the right and wrong game will wind down, a co-create game will unfold, and world peace will ensue.


..............................
يه پيچ خوردگي ساده دمار از روزگارم در آورد! چي شد که جمعه کله سحر سر از زمين واليبال درآوردم؟، من اينقدر واليیال را دوست داشتم و خودم خبر نداشتم...
.................