blog*spot

عـــلـــــي













فهرست وبلاگهاي فارسي




گويا


اشعاري كه مي خوانم




لامپونويس فارسي

ا.يشايايي














This page is powered by Blogger. Isn't yours?
Thursday, October 31
 
"وهم سبز"

تمام روز در آیینه گریه میکردم
بهار پنجره ام را
به وهم سبز درختان سپرده بود
تنم به پیله تنهایی ام نمی گنجید
و بوی تاج کاغذی ام
فضای آن قلمرو بی آفتاب را
آلوده کرده بود
نمی توانستم دیگر نمیتوانستم
صدای کوچه صدای پرنده ها
صدای گم شدن توپ های ماهوتی
وها یهوی گریزان کودکان
و رقص بادکنک ها
که چون حباب های کف صابون
در انتهای ساقه ای از نخ صعود می کردند
و باد باد که گویی
در عمق گودترین لحظه های تیرهء
همخوابگی نقس میزد
حصار قلعهء خاموش اعتماد را
فشار می دادند
و از شکافهای کهنه
دلم را به نام می خواندند

تمام روز نگاه من
به چشمهای زندگی ام خیره گشته بود
به آن دو چشم مضطرب ترسان
که از نگاه ثابت من می گریختند
و چون دروغگویان
به انزوای بی خطر پلکها پناه می آوردند

کدام قلعه کدام اوج؟
مگر تمامی این راههای پیچاپیچ
در آن دهان سرد مکنده
به نقطه تلاقی و پایان نمی رسند؟
به من چه دادید ای واژه های ساده فریب
و ای ریاضت اندامها و خواهش ها؟
اگر گلی به گیسوی خود میزدم
از این تقلب از این تاج کاغذین
که بر فراز سرم بو گرفته است
فریبنده تر نبود؟
چگونه روح بیابان مرا گرفت
و سحر ماه ز ایمان گله دورم کرد!
چگونه ناتمامی قلبم بزرگ شد
و هیچ نیمه ای این نیمه را تمام نکرد!
چگونه ایستادم و دیدم
زمین به زیر دو پایم
ز تکیه گاه تهی میشود
و گرمی تن جفتم
به انتظار پوچ تنم ره نمیبرد!

کدام قله کدام اوج؟
مرا پناه دهید ای چراغ های مشوش
ای خانه های روشن شکاک
که حامه های شسته
در آغوش دودهای معطر
بر بامهای آفتابی تان تاب می خوردند

مرا پناه دهید ای زنان سادهء کامل
که از ورای پوست
سر انگشت های نازکتان
مسیر جنبش کیف آور جنینی را
دنبال میکند
ودر شکاف گریبا نتان همیشه هوا
به بوی شیر تازه می آمیزد

کدام قله کدام اوج؟
مرا پناه دهید ای اجاق های پر آتش
ای نعل های خوشبختی
و ای سرود ظرفهای مسین
در سیاهکاری مطبخ
و ای ترنم دلگیر چرخ خیاطی
و ای جدال روز و شب فرشها و جارو ها
مرا پناه دهید ای تمام عشق های حریصی
که میل دردناک بقا بستر تصرفتان را
به آب جادو
و قطره های خون تازه میآراید

تمام روز تمام روز
رها شده رها شده چون لاشه ای بر آب
به سوی سهمناک ترین صخره
پیش می رفتم
به سوی ژرف ترین غارهای دریایی
و گوشتخوارترین ماهیان
و مهره های نازک پشتم
از حس مرگ تیر کشیدند

نمی توانستم دیگر نمی توانستم
صدای پایم از انکار راه بر می خاست
و یأ سم از صبوری روحم
وسیع تر شده بود
و آن بهار و آن وهم سبز رنگ
که بر دریچه گذر داشت با دلم میگفت
"نگاه کن
تو هیچگاه پیش نرفتی
تو فرو رفتی"

"فروغ فرخزاد"



Tuesday, October 29
 
دوباره یکی دیگه رفت پرید. کی این پریدنها تموم میشه؟
کلاغ سیاه هم دیگه نمینویسه خودکشی کرد.
به همه آهوان تسلیت میگم یار بزرگی رو از دست دادن.
کی نوبت ماست؟



Sunday, October 27
 
نمیدونم شده که یه آهنگ رو گوش بدین و چیزهایی که خواننده داره می خونه عینا همون چیزهایی باشه که براتون اتفاق افتاده! یکی از اون موارد برای من حین گوش دادن به آلبومه جدیده جناب Mark Knopfler اتفاق افتاد! آهنگ A Place where we used to live .عید همین امسال موقعی که به ایران برگشته بودم سری به خونه بچگی و نوجوانیم زدم و شب و روزی رو توی اون مخروبه دوست داشتنی گذراندم:
This empty Kicthen's where
I'd while away the hours
Just next my old chairs
You'd usually have some flowers
The shelves of books
Even the picture hooks
Everything is gone
But my heart is hanging on

If this old neighbourhood
survived us both alright
Don't know that it withstood
All the things that took our light
You on the stair
I can see you there
Everything is gone
But my heart is hanging on

Once there was a little girl
Used to wonder what she would be
Went out into the big wide world
Now she's just a memory
There used to be a little school here
Where I learned to write my name
Time has no shame

It's just a place where
we used to live
It's just a place where
we used to live

Now in another Town
You lead another life
And now upstairs and down
You're someone else's wife
Here in the dust
There's not a trace of us
Everything is gone
But my heart is hanging on

It's just a place where
We used to live
It's just a place where
We used to live


میخواستم خیلی زودترها راجع به آلبوم زیبای Mark Knopfler بنویسم ولی جابجایی خونه تمامه وقتمو گرفته بود.تازه کارهای تکمیلی خونه و اضافه کاریهای ناشی از تعطیلات آینده رو هم بیارین روش که البته مشکلی هم بابت اتصال اینترنتم پیش اومده بود!
آلبوم جدیده Mark K. با یک هفته تاخیر هشتم اکتبر اینجا به بازار ارایه شد. شامل 2 تا CD و با نام The Ragpicker's Dream سی دی اصلی شامل 12 آهنگ و 55:39 دقیقه میباشد: مخلوطی از سبک Dire Straits و Country music ! تـمامه آهنگها در سبک خودشون زیبا هستند. صدای Mark Knopfler که در تمام اهنگها میدرخشه. آهنگهای
Hill Farmer's Blues, A Place where we used to live,You don't know you're born, the ragpicker's Dream را شاید بتوان از شاهکارهای Dire straits ای دونست.در عوض آهنگهای :
Why Aye man, Fare thee well Northumberland, Marbletown,Daddy's gone to Knoxville, Old Pigweed,Devil Baby, از شاهکارهای سبک Country music هستند.

سی دی دوم از 5 آهنگ Live این استاد در کنسرتهای Massy Hall , Toronto و Shepherds bush empire گرفته شده.
طرح روی جلد عکس سیاه سفید بسیار زیبای یک زوج در حین رقصیدن و بوسیدن در آشپز خانه ای ساده است.
Mark Knopfler تور آلبوم جدیدشو مثل آلبوم قبلیش با تاخیر از سال آینده شروع میکنه.



Thursday, October 3
 
"سفر نامه"

ساعت 5 بعد از ظهر یکی از روزهای پاییزی. دوست قدیمی از هلند مرتب از خاطرات گذشته می گه. از اون سالهای دور و من فکر سفرم! راه میفتیم و می ریم دوست قدیمی دیگری رو که از دم قطب شمال آمده بر می داریم. حالا 3 نفری فقط فکر گذشته( و آینده) ایم!چقدر گفتی فکر حال باش کنسرت Roger Hodgson اونم از آدمهای قدیمی!(هرجی قدیمیه جمع شدن!)
ماشین پس از طی کردن اتوبانهای چند بانده از لابلای جادههای جنگلی راه خودشو میخواد پیدا کنه ومن باز بیاده جادههای شمال خودمون افتادم.موزیک به اوج خودش رسیده .آهنگهای R.H. رو که دوستام میگن داریم گوش میدیم. دوباره آهنگهای پر شکوهش. نمی دونم چرا یاده داریوش افتاده بودم(!) و در این گیر و دار آهنگهای اون تو مغزم میومد (مرا به خانه ام ببر) یاد اولین سفرمون به شمال
راه رو خوب بلد نیستم چون کنسرت توی یک کازینو در وسط مناطق ویلاییست. در وسط ویلاها و خونه های کوچک دهکده ای یکمرتبه چشممان به جمال یک ساختمان ریبا شیک و بزرگ روشن میشه. خودشه. پیداش کردیم.
حالا ماییم و آهنگها و خاطرات.
این مرد خودش تکی تمامه آهنگها را اجرا کرد! فقط خودش و چه اجرایی. پیانو ارگ و گیتار هر کدوم جلوی استاد سر تعظیم فرود آورده بودند. کلکسیونی از بهترین آهنگها رو یکمرتبه داشتم میشنیدم. حس مغشوشی داشتم.... با کمال تواضع در بین اجراهاش از آمدن این آدمها در این جای دور افتاده تشکر کرد.(شاید هم باورش هم نمیشد این همه آدم بیان!!)
و حالا کنسرت تمام شد. مردم با تشویق یکپارچه خودشون از او درخواست کردن که آهنگ دیگه ای رو اجرا کنه او هم با همون آهنگی که شروع کرد تمام کرد(Give me alittlebit) و از همه خواست مهربان باشند و توی این دنیای شلوغ هوای هم رو داشته باشند.( واقعا که دهه هفتاد چه آمال و آرزوهایی وجود داشته!)
و حالا برگشت به خونه. دلمون نمیخواست برگردیم. با اینکه 1.5 ساعت راه جلوی پایمون بود ولی یکساعتی رو تو اون فضا به تعریف و حال کردن و مرور کردن دوباره گذراندیم. یاد بنیان به خیر.
و حالا بر میگشتیم. دوباره همون راهها واین دفعه شبه شب. ظلمات تاریکی! کجایی که با نگاهت به من جون بدی. دوباره داشتیم به همون آهنگها گوش میدادیم.
بچه ها خوابیدند و من تو آسمونها بودم.