blog*spot

عـــلـــــي













فهرست وبلاگهاي فارسي




گويا


اشعاري كه مي خوانم




لامپونويس فارسي

ا.يشايايي














This page is powered by Blogger. Isn't yours?
Tuesday, December 30
 
محبوب!
بابونه گل
مرا در ميان روياها بخوابان
بيزارم از واقعيت ها
بيزارم از تلخي ها و غريبي ها
و هر آنچه مفهومي اينگونه دارند
دلزده ام
ديگر اميد و زندگي در هوايم بال نمي زند
باراني ام
که بي زندگي
زندگي سخت است
مرا در ميان روياها بخوابان
مرا بميران
وازگلبرگهايت کفني کن
که سخت بيزارم
از دنيايي که مردگانش
آرامند و
زندگانش پر رنج
مرا بميران
که سخت بيمارم و دلزده
و تا يک تنهايي بپوسد
مرا در کنارت بميران
و هر کس به حواليمان گذري کرد
بگو:
اينجا قبر باران است
بابونه!
من بارها مرده ام
براي آخرين بار بميرانم
که يک زمستان باراني ام.

از خ. نگين تاجي
............................................
دارم دوباره بعد از بيش از يکسال و نيم به شهر عشاق کانادا ميروم، به شهر گذشته هايم، به شهر عشق و نفرتم، به مونترال به زادگاه کانادايم! و اين ترانه عاشقي ديوانه ويگن را چه بارها آنجا زمزمه نکردم.
............................................
حالا چه فرق مي کند؟

ديگر چه فرق مي کند کدام پيرهنت
يا اين که موهايت را به کدام سمت؟
وقتي سکوت قرار است
ديگر چه فرق مي کند
و اين که در کدام اتاق تنهايي؟
جر اين که آينه ات را جا نگذاشته باشي
وقتي اگر که يخ زده باشي
ديگر چه فرق مي کند در کدام قطب
و در چه برودتي؟
دماسنج را فراموش کن
جز اينکه آتش را یه ياد داشته باشي!

از م. محمدي
.........................................
احتمالاً

چين خورده اي آن قدر
که آب ها با نگاهِ تو
چروک مي خورند
و آينه اي هر آن
احتمال شکستن دارد

از م.محمدي
.................................................
اهالي تورنتو براي کمکهاي غير نقدي به زلزله زدگان به محلهايي که مامان نيلو يادآوري کرده مي توانيد مراجعه کنيد.



Sunday, December 28
 
ديشب در جلسه انجمن ايرانيهاي مقيم تورنتو بودم که درآن نماينده پارلمان کانادا هم شرکت داشت. اين نماينده از طرف دولت کانادا موارد زير را اعلام نمود:
1- اگر landed immigrant يا citizen اي زخمي يا کشته شده بگوييد که خسارت بدهيم.
2- اگر کسي از بستگان شمامقيم ها و شهروندهاي کانادايي که در آنجا زخمي يا قوت شده اطلاع بدهيد تا خسارت و اقدامات لازم را انجام بدهيم.
3- امکاني هست که شما بتوانيد به فاميلهايتان(يا حتي کسي از اين صدمه ديده ها که بي سرپرست شده وزيرهشت سال باشد) کمک کرده و امکان مهاجرت آنها را به کانادا و ترتيبات خسارت و نگهداري او را بدهيم.
براي اطلاعات بيشتر و ارتباط، مستقيماً با اين نماينده مجلس کانادا Mr. Jim Karygiannis, M.P. و يا نماينده فارسي زبانشان تماس یگيريد:
Mr. Jim Karygiannis, M.P.
Scarbrough, Agincourt
Ottawa office:
Room 231, west block
House of Commons
Ottawa, Ontario, K1A 0A6
Tel: 613- 992- 4501
Fax: 613-995-1612
Website: www.karygiannismp.com
E-mail: jim@ karrygiannismp.com
call forward: 416-321-2405

امروز نيز جلسه اي را Paul Martin (نخست وزير)با نماينده هاي گروهها و انجمن هاي ايراني در Holiday Inn تورنتو براي هماهنگي دارد.



Saturday, December 27
 
و دوباره زلزله اي ديگر. براي من که در رشته مرتبطش درس خواندم و کار کردم شرم آور است که ميفهمم در آن شهر 60- 80 درصد خانه ها با زلزله اي 6.3 ريشتري صد در صد تخريب مي شوند! آخه کجان اون مهندسان قسم به وجدان خورده که ببينند اهمال کاري چه در طراحي چه در اجرا چه تاوان سنگيني دارد.چگونه خطوط آبرساني اون شهر طراحي و اجرا گرديده که، آب، اين مهمترين ماده حياتي ، در آن شهر تماماً دست نيافتني ميشود!آيا آن مهندسان و عوامل شهرداري آن شهر در هنگام طرح و اجراي خانه هاي آجري و خشتي با مقاوم سازي آنها در برابر زلزله بيگانه بودند؟!بابا به خدا ايران در منطقه زلزله با خطر نسبي بالا قرار داره.
از امير که در اينجا داره زحمت جمع آوري کمک ها را ميکنه ممنون.در صدر اخبار اينجا هم مسأله زلزله ايران و کمک رساني قرار داره. بسياري از شبکه ها با دادن شماره تماس و يآ آدرس اينترنتي مشغول جمع کردن کمک ها هستند و اين يعني عين: بني آدم اعضاي يکديگرند.
بچه هاي ديگر انجمن ها هم مثل دانشجويان دانشگاههاي يورک و تورنتو خود دست بکار شدند.
.................................................
بن بست

قصه بود
تمام آنچه خواستي
وکسي نفهميد
بين شب و آيينه و من و تو
چه رازي نهفته
رازي عطشناک
رازي زلال
که ابتدايش
آرزوهاي کال من بود
وانتهايش را
کسي نفهميد

غروب بود
آغاز رفتنمان
پرنده هاي مهاجر باز مي گشتند
دريغ...
کاش براي لحظه اي
آسمان را نگريسته بوديم

گيسوان من بود
و هرم نفسهاي تو
کسي به من نگفت
آبيها جاودانه نيستند
آبيهاي زرد!
آبيهاي دروغ!
آبيهايي که خيال مي کردم
تا هميشه آبيست
"وخاصيت عشق اين است"

طراوت بازوان من
وشعله سبز عشق
که گاهي آتش ميزند
صداي نفسهاي خاک
زير گامهاي تشنه باران
آسمان،
هميشه بغض ميکند
تا من و تو
به خاکستري دل بسته ايم

باز مي گشتيم
از سفري بي آغاز
خستگي
تنها ره آوردمان
هر بادبادکي از آسمان مي گذشت
سهمي از اندوهم را
با خود مي برد

شب، بي انتها
کوچه غريب و بي صدا
لحظه ها، لحظه ها
و ما،
که پير مي شديم
زير سايه ي ناروني که
شاهد يکي شدنمان بود.

از جاده اي ديگر
باز مي گشتيم
گيسوان من بود
ودلت خسته باد
نه من،
منِ ديروز بود
نه تو،
مي توانستي شاعر باشي

وقتي رازها گشوده شد
کوچه ها به بن بست مي رسد

از ن. لاري پور





Wednesday, December 24
 
دير بود، دير
براي عاشق شدن.
براي تو
و من که جز نگاه تو،
هيچ نداشتم
تا به ديوار اتاقم بياويزم
چه زود عاشق شدم.

دير بود، دير،
من تاب مي خوردم
تو وقت نداشتي،
که با من
گنجشکهاي روي درخت را بشماري.
ساعتت نه، قلبت مي گفت
ساعت من خواب بود
وايکاش هميشه خواب مي ماند.

دير بود، دير
تو رفته بودي
گنجشکها هم...
من هنوز تاب مي خوردم
کسي به فکر من نبود
کسي مرا تاب نمي داد
من چه مي دانستم
آن طرف تر
هيچ چيز نيست
دلم آيينه قديمي ام را مي خواست
که در آن
هر روز
هزار بار تصوير ترا مي ديدم
و تصوير تو که هر روز
هزار بار کمرنگتر مي شد
دلم کوچه هاي قهوه اي تابستان را مي خواست
دلم عشق مي خواست،
ترا مي خواست

دير بود دير
براي عاشق شدن براي تو
براي من
وقتي دريافتم
بيش از تو به عشق محتاج بودم

از ن. لاري پور
.......................................
حوصله ندارم بنويسم و گرنه مي خواستم از قسمت سوم فيلم Lord of the Ring بگويم، از کنسرت ها بنويسم، از حال و هواي کريسمسي شهر بگويم، ازکانديد شدن کيهان کلهر و گروه شجريان در بخش موسيقي بين الملل جوايز گرمي بنويسم، از مهماني شب يلدا بنويسم، از...
راستي Merry Christmas!
........................................
دوباره دايي شدن هم کيفي ميده ها!!




Friday, December 19
 

آلبوم جديد سياوش قميشي بنام بي سرزمين تر از باد همين چند روز پيش انتشار يافت.از هفت قطعه و زمان 31:54 دقيقه تشکيل شده. شعر هاي اين قطعات بيشتر ساخته يغما گلرويي است بجز دو شعر .تمام شعرها و آهنگها زيبا هستند.قطعاتي چون: بي سرزمين تر از باد، لعنت، پرسه، عسل بانو، اگه تو بري، درياي مغرب، نفس بکش. کاري بسيار تر و تميز در سبک و سياق قميشي با انتخاب شعرهاي زيبا. اين آلبوم توسط کمپاني Caltex انتشار يافته است.

نفس بکش
من و مزرعه يه عمره چشم براه يه بهاريم
زير شلاق زمستون ضربه ها رو ميشمريم
توي اين شهرغير گريه کار ديگه اي نداريم
هرکه خوابه خوش بحالش ما به بيداري دچاريم
تن اين مزرعه خشک تشنه بذرِ دوبارست
شب پر از حضور تلخه
جاي خاليه ستاره ست
فردا ميلاد بهاره
ديگه اين مزرعه هرگز
ترس از خزون نداره
نفس بکش، نفس بکش، اينجا نفس غنيمته
توي سکوت مزرعه صداي تو يه نعمته
نفس بکش
من و مزرعه يه عمره چشم براه يه بهاريم
زير شلاق زمستون ضربه ها رو ميشماريم

از ي.گلرويي

درياي مغرب
اشکاي يخيمو پاک کن، درهاي قلبتو واکن
صداي قلبمو بشنو، من چه کردم با دلِ تو
کاشکي تو لحظه آخر، عشقُ تو نگام ميخوندي
قلب تو صدامو ميشنيد، رفتي و با غريبه موندي
اگه يه روز بگم از اين حکايت، که به تو کردم عادت
دلم پيش دلت مونده تو زندون رفاقت، رفاقت
اگه يه شب برسم به حقايق ميشم خداي عاشق
ميگم رازمو به ستاره ي درياي قلبت، درياي قبلت
اگه يه روز بگم از اين حکايت که به تو کردم عادت
دلم پيش دلت مونده تو زندون رفاقت، رفاقت

از ب. کاظميان

عسل بانو
عسل بانو هنوزم پيش مايي
اگر چه دستِ تو، تو دستِ من نيست
هنوزم با توام تا آخرين شعر
نگو وقتي واسه عاشق شدن نيست
حالا هر جا هستي باورم کن
بدون، با ياد تو تنهاترينم
هنوز هم زير رگبار ترانه کنار خاطراتِ تو ميشينم
عسل بانو عسل گيسو عسل چشم
من و يادخودم بنداز دوباره
بذار از ابر سنگين نگاهم
بازم بارونِ دل تنگي بباره
تو رفتي بي من اما من دوباره
دارم از تو براي تو ميخونم
سکوتِ لحطه هاي تلخُ بشکن
نذار اين جا تک و تنها بمونم

از ي. گلرويي






Wednesday, December 17
 
حتا تمام ابرهاي جهان را به تن کنم
باز ردايي به دوشم مي افکنند
تا برهنه نباشم

اين جا نيمه ي تاريکِ ماه است
دستي که سيلي مي زند
نمي داند
گاهي ماهيِ تُنگ
عاشقِ نهنگ مي شود
بي هوده سرم داد مي کشند
نمي دانند
ديگر ماهي شده ام
و رودخانه ات از من گذشته است

نمي خواهم بيابان هاي جهان را به تن کنم
و در سياره اي که هنوز رصد نکرده اند
نفس بکشم
حتا اکر باد را به انگشت نگاري ببرند
ردِ بوسه ات را پيدا نمي کنند

به کوچه بايد رفت
گرچه ماشين ها از ميان ما و آفتاب مي گذرند
به کوچه بايد رفت
اين همه آسمان در پنجره جا نمي شود

مي خواهم در جنوبي ترين جاي روحت
آفتاب بگيرم
چراغِ سقفي به دردِ شيطان هم نمي خورد

آن پرده را مي کشد
نمي داند
هميشه صداي کسي که آن سوي خط ايستاده
فردا مي رسد
بگذار هر چه مي خواهند
چفتِ در را بيندازند

امشب از نيمه ي تاريکِ ماه مي آيم
و تمام پرده ها و رداها را
تکه تکه خواهم کرد
بگذار براي بادبادک و شب تاب هم
اتاقي حوالي جهنم اجاره کنند
من هم خواهم رفت
مي خواهم پيراهنم را به آفتاب بدهم

از گ. موسوي
............................................

گروه R.E.M. به تازگي آلبوم جديدي را بنام In Time انتشار داده اند که مجموعه اي از کارهاشون در بين سالهاي 1988- 2003 مي باشد.اين چهاردهمين آلبوم اين گروه از سال 1981 که اولين کارشان را بيرون دادند ، است.در اين کار جديدشان دو قطعه جديد هم دارند:Bad Day و Animal. اين گروه تا سال 1997 چهار نفري بودند که از آن سال يکي از اعضايشان( Bill Berry ) از گروه جدا شد. کل اين آلبوم با زماني حدود 75 دقيقه از 18 قطعه تشکيل شده است. بنظر من اين مجموعه کاملي از اين گروه ميباشد که بهترين هاي اين گروه را ميشود در آن پيدا کرد.
يکي از قطعات زيباي اين گروه از آلبوم Automatic for the people-1992 است بنام EverybodyHurts که از حال و روز من خبر ميده.


Everybody Hurts
When your day is long
and the night,
the night is yours alone,
when you're sure you've had enough
of this life, well hang on.
Don't let yourself go,
'cause everybody cries
and everybody hurts
sometimes.


Sometimes everything is wrong.
Now it's time to sing along--
When your day is night alone, hold on
if you feel like letting go,
if you think you've had too much
of this life, well hang on.


‘cause everybody hurts.
Take comfort in your friends.
Everybody hurts.


Don't throw your hand. Oh, no.
Don't throw your hand.
If you feel like you're alone,
no, no, no, you are not alone


If you're on your own
in this life,
the days and nights are long,
when you think you've had too much
of this life to hang on.
Well, everybody hurts--
sometimes--
everybody cries.
everybody hurts, sometimes.
everybody hurts, sometimes.
So, hold on, hold on.


.......................................
به يمن اين مهمانها امروز را در کنار آبشار نياگارا گذراندم.جاي همگي خالي که از سرما يخ بزنيد.
.................................
بحث بسيار جالبي را مامان نيلو در مورد خيانت و يا مورد مشابه اش را در چند روز اخير به پيش کشيده که بد نيست بقيه هم بدانند. من متاسفانه بخاطر اينکه فکر کردم يکطرفه ممکن است به قضاوت برم در آن شرکت نکردم.
....................................
و باز کريسمس از راه ميرسه و نشد امسال را من در ايران باشم. اين شد پنج سال! و اين ويگن !
آخر اي محبوب زيبا
بعد از آن دير آشنايي
آمدي خواندي برايم
قصه تلخ جدايي
مانده ام سر در گريبان
بي تو در شبهاي غمگين
بي تو باشد همدم من
ياد پيمانهاي ديرين
آن گل سرخي كه دادي
در سكوت خانه پژمرد
آتش عشق و محبت
در خزان سينه افسرد
اكنون نشسته در نگاهم
تصوير پر غرور چشمت
يكدم نميرود از يادم
چشمه هاي پر نور چشمت



Sunday, December 14
 
ازاول صبح تمام کانالها مشغول دادن خبر گرقتن" صدام" هستند! خوب خيالشون راحت شد.
............................
عجب فيلم خوبي بود اين Barbarian Invasion ليلا در موردش نوشته. من که با اين مهمانهايم رفته بودم که وسطش بلند شدند!تمام وقتم با اين مهمانها ميگذرد از بس انگليسيشون خوبه! بابا ميخواين بياين اينورا بخدا چند کلمه انگليسي ياد گرفتن بد نيست!اينطوري پدرِ ميزبانتون در نمياد.
............................
نزديکه ظهره و از اول صبح مشغول برف باريدن.از اين بالا همه چيز سپيد، همه چيز مه آلود و همه چيز برفي.
...........................
پريشب خونه مامان نيلو عزيز يه مشت دوست جديد پيدا کردم: از امروز وخانم وبچه زيبايشان، کت بالو شيطان و شوهر با صفايش، تهرانتويي با وقار و خانمش و بچه MIS. صداي بچه هاي اين دوستان در اون شلوغي چه ساخته بودند براي من!
............................
ديشب ديدن آشناياني قديمي از ديار بي وفايي ها من را به5-6 سال پيش برد به دوراني که متاهل بودم و اينها دوستان آن بي وفا بودند. اکنون براي پسر اين آشنايان، هنوز او خاله بود و من عمو.
.............................
شايد در کوچه هاي خورشيدِ رفته باران بود
که ديوانه اي در من
چترهاي احتياط را مي بست
وبا پاهاي بي جوراب
خورشيدِ خيس را قدم مي زد

سروتر از سبزِ باغچه اي حتا
و با تو آسمان
هر دو سوي پنجره هست
آهنگ شب از موهاي تو مي آيد
لبانِ من
قصه ي آه
دستان تو
معجزه پرواز

ماه مي خواند و
ماه مي خواند
از گ. موسوي
..........................

اين آلبوم Sara McLachlan بسيار زيباست.صداي آرام و دلپذيرش با موزيک و شعرهاي ملايمش آلبومي خوش ساختي را ساخته است.
آلبوم از ده آهنگ تشکيل شده و بنظر من تمامي زيبا هستند: Perfect girl, Dirty little secret,World on fire, Stupid, Drifting, Push, Answer, Time, Trainwreck, Fallen .
اگر آلبوم و موزيکي آرام مي خواهيد اين خودشه. اين دهمين آلبوم اين خواننده و موزيسن کانادايي است، اولين آلبوم خود را در سال 1989 بنام Touch انتشار داد.







Friday, December 12
 
در عکسِ چشمان تو
خواب هاي من پيداست
در شبيهِ پوست من
شب ها
چيزي شبيهِ خواب هاي تو مي چرخد
هر شب به خواب هايم بيا
تا عکس مان هي به هم شبيه تر شود.
از گ.موسوي
...........................
سه آلبوم جديد گرفتم: Sara Mclachlan(afterglow)،Enrique Iglesias(seven)وAlicia Keys(the diary of alicia keys).ازشون خواهم نوشت.
.............................


The book of my life


Let me watch by the fire and remember my days
And it may be a trick of the firelight
But the flickering pages that trouble my sight
Is a book I'm afraid to write


It's a book of my days, it's a book of my life
And it's cut like a fruit on the blade of a knife
And it's all there to see as the section reveals
There's some sorrow in every life


If it readslike a puzzle, awandering maze
Then I won't understand `til the end of my days
I'm still forced to remember,
Remember the words of my life


There are promises broken and promises kept
Angry words that were spoken, when I should have wept
There's a chapter of secrets, and words to confess
If I lose everything that I possess
There's a chapter on loss and aghost who won't die
There's a chapter on love where the ink's never dry
There are sentences served in a prison I built out of lies.


Though the pages are numbered
I can't see where they lead
For the end is a mystery no-one can read
In the book of my life


There's a chapter on fathers a chapter on sons
There are pages of conflicts that nobody won
And the battles you lost and your bitter defeat,
There's a page where we fail to meet


There are tales of good fortune that couldn't be planned
There's a chapter on God that I don't understand
There's a promise of Heaven and Hell but I'm damned if Isee


Though the pages are numbered
I can't see where they lead
For the end is a mystery no-one can read
In the book of my life


Now the daylight's returning
And if one sentence is true
All these pages are burning
And all that's left is you


Though the pages are numbered
I can't see where they lead
For the end is a mystery no-one can read
In the book of my life


By Sting


....................................................
مهمون پشت مهمون!!در اين گيجستاني که من الان هستم، اين مهمونها گيج ترم کردند!




Tuesday, December 9
 
صبر بر دوري بيانگر چيست؟
تواني شگرف
يا
بي تفاوتي؟
..................
گفتي کاش محبت باشد و نه عشق.
گويند محبت را توان زايشي است
همتاي عشق
و اين قامت چه بالاست
آنگاه که عشقي باشد سرشار.
....................................
آن عصا بار دگر خواهد کَند
جاده اي در دريا؟
اما، سرزمين موعود دور است دور
و قوم
نالان و خروشان
چه اميدي که تا پايان بمانند؟
چه اميدي؟
................................
زندگي را چه مي بينند؟
بازيچه اي که چون شکست
مي توان ديگري خريد؟
....................................
باراني مي خواهم
پاک،پاکِ پاک
تا بشويد زنگار اين همه سال
ديگرم حرفي نيست.
دلم تنهاست.
همگي از م.هدايت
...........................
ديدن بچه ها و اين ليلاي عزيز دوباره در آن ديروقت ....، صحبت با مامان نيلو خانم وديدن سرخاب شيطان... کم کم زندگي تورنتويي داره شروع ميشه.



Saturday, December 6
 
شنبه شب است و من بجاي اينکه در بارها و کلاب هاي شهر باشم و يا با اقوام و دوستان باشم، در اين خانه دوباره مشغول نوشتن و گوش دادن به موزيکهاي امير آرام هستم که هميشه صدايش ياد آور گذشته است!دو فيلم ايراني گرفتم و ميخوام ببينمشون.آخه اين چه حسي يه که اونجا ميخوام فيلمهاي اينطرفي ها را ببينم و اينجا ميخوام فيلمهاي اونطرفي ها رو ببينم!
بودن در شهري که ميشناسيش دلپذيره اما ...
هوا سرده و از اين بالا بخارهاي سربه آسمان گذاشته از بالاي خونه ها را ميتوني کاملا تشخيص بدي.

سپيد
سپيد
سپيد
سکوتِ ميان دو گام است
صداي نيامدن
برف
برف
برف
حرفي ست که در اين فاصله بر دل مي نشيند
فصل، هر چه مي خواهد باشد
از ف. هومان فر

درغربت اين پونه
مار هم سبز نمي شود
نمي شود
هيچکس نباشد-و- باشي
در بيابانِ بي برش
و تاريکي بي تعطيل
حتا دشمن
دوست تر از خاموشي ست.
از ف. هومان فر
.........................
دو سه تا کنسرت خوب داره بليط هايش فروخته ميشه: Sting و Rod Stewart. که اولي در مارچ و دومي در فوريه کنسرت هايشون را برگزار مي کنند.( من که قراره اونموقع ها اين شهر نباشم ).هنوز درست و حسابي هيچ کس را نديدم.از فردا هم دوتا مهمون دارم!
....................
بهاري بود و گلزاري زماني
و اينک
بنگر
که از بهاران تا زمستان
چه اندک فاصله بود.
از م. هدايت

نسيمي که به همراه سحر مي آمد
زمزمه کرد
بار غم بر دوشش
شب و تنهايي و انديشه تو
اين چنين مي گذرد ايامم.
از م. هدايت



Monday, December 1
 
آمستردام، بار ديگر و اين بار بدون هيچ شوقي پا در اين شهر باران زده گذاشتم. هوا ابري و باراني ست و من در طبقه بالايي اين شهر فرودگاهي نشسته و مينويسم. از همه تيپ آدم اينجا ميبيني؛ بغل دستي من دو جوان عرب هستند.
در هواپيما با کاوه يغمايي و نيلوفر، خانمش، همسفري شدم. از همه چيز صحبت کرديم و بيشتر از همه از موزيک. از پروژه ها و ايده هايش گفت و چه با صفا بودند اين زوج جوان!هنوز کنسرت زيبايش و قطعات زيبايي که اجرا کردند را بياد دارم.و از کنسرت بسيار گفتيم. حيف که در مسير بعدي هم جهت نيستيم.
هنوز باور نمي کنم که در راه برگشتم( و شايد رفتنم!) من تا پنج ساعت به پرواز ، گذرنامه ام را پيدا نکرده بودم! چگونه دو ساعتي همه چيز را جمع و جور کردم؟
و از همه ممنون، از همه و بخصوص از دوستاني که برام نظر و نياز کردند که اين گمگشته ام پيدا شود. هنوز باورم نميشه راه افتادم!
برم گشتي در اين Free Shop ها بزنم و ...



Sunday, November 30
 


هدیه ای برای دوست ...



 
پيدا شد پاسپورتم و من رفتني!
خداحافظ ايران، خداحافظ !
دلم از حالا تنگه!



Wednesday, November 26
 
لحظه آبي عشق!
هنوز گوشم از گفتگوي بي گريه مان گرم بود!
از جايم بلند شدم،
پنجره را باز کردم
و ديدم زندگي هم هر از گاهي زيباست!
شنيدم که کلاغ ديوار نشينِ حياط
چه صداي قشنگي دارد!
فهميدم که بيهوده به جنونِ مجنون مي خنديدم!
فهميدم که عشق،
آسمانِ روشني دارد!
رو به روي عکس سياه و سفيد تو ايستادم،
دستهايم را به وسعتِ"دوستت مي دارم!" باز کردم،
و جهان را در آغوش گرفتم!
از ي. گلرويي
.....................................
...وتو
-دختر بي بازگشتِ گريه ها!-
از ياد نبر که ساده نويسي،
هميشه نشانِ ساده دلي نيست!
پس اگر هنوز
بعد از گواهيِ گريه ها در دفترم مي نويسم:
"باز مي گردي"
به ساده دل بودنم نخند!
اشتباهِ مشترکِ تمامِ شاعران اين است،
که پيشگويان خوبي نيستند!
از ي.گلرويي
...........................
اي که از کوچه ي معشوقه ي ما مي گذري
بر حذر باش که سر مي شکند ديوارش!
...............................
ياسها قدر پر پر شدن پيچک را مي فهمند
قدر يک دارکوب را تنه پير درخت
قدر شب را شبنم
قدر شادي را ماتم
مي شود غصه ها را شيشه اي کرد و شکست
چشم را روي جداييها بست.
از ع. توده فلاح
......................................
خسته ام اما هنوز
مي نويسم هيچ قفلي تا قيامت بسته نيست.
خسته ام اما هنوز
واپسين دم حلقه مي کوبد صبور و آشنا
قفل آخر باز نيست!
از ع. توده فلاح





Monday, November 24
 
نگاه کردي و دور شدي.
مثل همه
که نگاه مي کردند و دور مي شوند.
انگار خواستن و نرسيدن
تقدير همه شاعران است.
از ا. آقايي
......................
شايد نبينمت
شايد که نه!
ديگر نمي بينمت!

خداحافظ، خداحافظ، منم سرشار و بي حاصل!
در اين دنياي وانفسا، منم خسته، منم غافل!
خداحافظ، خداحافظ، تو اي همزاد ديروزم!
تو را در شام بي گريه، به خواب واژه مي دوزم!

و خداحافظي چقدر مشکل بود
............................
اقتدار دلِ شکسته
به اندوهي ست
که سروده نمي شود.
از ا. رشوند
.................................
مي خواستم راجع به آلبوم آخري Suzanne Vega به نام Retrospectiveکه يک مجموعه اي از شش آلبومش است ، بنويسم که حالش را ندارم!
دوباره ترس و دلشوره براي آغازي جديد وجودم رو گرفته... دوباره .



Friday, November 21
 
اي کاش
نمي خنديدي
و آتش عشق
هرگز روشن نمي شد.
پيراهن مان سوخت
به شهر که آمديم
به عرياني مان خنديدند.
از ر. يونان
.........................
آقا خدا بد نده!
چي شده؟

بخدا فقط يه جوش کوچولو بود، برش داشت!
کاشکي ميگفتي يه باره دماغت را هم عمل مي کرد!!!
از يه رفيق
......................


يکي از گروههاي بسيار متفاوتي که من در اونطرفها بيشتر کشفشان کردم ، گروه Dave Matthews band بود که به تازگي خود Dave Matthews با افرادي جديد آلبومي را انتشار داده بنام Some Devil. شامل 14 آهنگ وزماني حدود 59:21 دقيقه. از چند ترانه و آهنگ اين آلبوم بشدت خوشم آمده با صداي زيباي خود Dave Matthews، آهنگهاي مثل Trouble, Some Devil, Grey blue eyes, An' another thing, Too high , Dodo.
اين گروه به تازگي آلبومي از کنسرت Central Park شان را نيز انتشار دادند.
...........................
وهمي ساده بودي
با کلاهي سرخ و دستکش هايي سفيد
در شعر من زاده شدي
در شعر من نيز مردي
ديگر
به ياد تو نخواهم گريست.
پشت سرم
در اتاق را قفل مي کنم
تا تمام خاطره ها بپوسند.
از ر. يونان







Monday, November 17
 

يکي از خواننده هاي مورد علاقه من که با صداي گرفته و گرمش لحظات خوبي را براي من ساخته Dido است.چندي پيش آلبوم خود را اين خواننده بنام Life for rent انتشار داد که کاملا حرفه اي تر از آلبوم قبلي(اولين) اش نشان ميدهد.

آلبوم از 11 آهنگ و با زمان 54:02 دقيقه تشکيل شده است.آهنگها و ترانه هاي زيباي آلبوم فروش بالاي اين آلبوم را تضمين خواهد کرد. قطعاتي زيبا مانند: Life for rent , see you when you're 40, don't leave home, sand in my shoes,mary's in india, this land is mine و see the sun
اين خواننده لندني ، کار زيبايي هم انجام داده و آن طرح و اجراي يک جنگل در جهت حفظ محيط زيست است.
منتظر کنسرت او در تورنتو هستم تا بار ديگر در Molson Amphitheatre او را ببنيم.


See the sun


I'm coming around to open the blinds
you can't hide here any longer
my god you need to rinse those puffy eyes
you can't lie still any longer
and yes they'll ask you whre you've been
and you'll have to tell them, again and again


and you probably don't want to hear tomorrow's another day
but I promise you you'll see the sun again
and you're asking me why pain's the only way to happiness
and I promise you you'll the sun again


Come and take my hand
we're going for a walk
you can wear anything, as long as it's not black
please don't mourn forever, she's not coming back
and yes they'll ask you where you've been
and you'll have to tell them, again and again


and you probably don't want to hear tomorrow's another day
but I promise you you'll see the sun again
and you're asking me why pain's the only way to happiness
and I promise you you'll the sun again


do you remember telling me you'd found the sweetest thing of all
you said one day of this was worth dying for
so be thankful you knew her at all
but it's no more...
..............................



علاوه بر آلبوم جديد Dido ، آلبوم Dave Mathews بنام Some Devil و آلبوم Best (retrospective) از Suzanne Vega را هم گرفتم که آلبوم تکي Dave Mathews بنظر کمي متفاوت تر از Dave Mathews Band ميآيد. در موردش بيشتر خواهم نوشت.
آلبوم زيباي ديگري از خواننده ازبکي Sevara Nazarkhan بدستم رسيده بنام Yol Bolsin(where are you going) که توسط کمپاني realworld انتشار يافته است.
.........................................
سفر بسيار دلچسبي بود بر دامنه هاي جنگلي البرز و در کنار رفيقان شفيق. ميزبان که کولاک کرد! جدا از همه چيز، در سکوت جنگل ، صداي پارس سگها ، گوش دادن به بحث هاي دوستان و موزيک و برف! اين، يعني خود زندگي!
بعضي از عکسها را در اينجا ببنيد.
............................
ديگر به چيزي نمي انديشم
در اين سياره پرت
نمي شود رستگار شد
اميد
آمدنت بود که نيامدي
بگذار
عاشقا نه هايم را باد ببرد
چرا که
تو هرگز وجود نداشته اي
تو تنها روياي من بوده اي
و ديگر هيچ
تنها روياي من؛
که مي خواستم
زني، پرده ها را کنار بزند
تا ماه را ببينم.
از ر. يونان
..............................
تا دو هفته ديگر بيشتر اينطرفها نيستم، آخه الان موقع برگشتن به اونطرفهاست؟!!







Wednesday, November 12
 
ديدن دوباره فیلم زيباي Jerry Mcguire از Channel 2 باعث شد دوباره به اين آهنگ زيباي Bruce springsteen گوش بدم.Bruce Springsteen که از نمادهاي موزيک آمريکا ( و نه غربي ) هست به تازگي هم يک آلبوم بنام Essential شامل دو CD که مجموعه اي از کارهاي قبلي اين خواننده قدر سبک Rock مي باشد را انتشار داده است.
اين Channel 2 عجب کانال باحاليه، همش فيلم و سريال!


Secret Garden
She'll let you in her house
If you come knockin' late at night
She'll let you in her mouth if the
Words you say are right
If you pay the price
She'll let you deep inside
But there's a secret garden she hides
She'll let you in her car
To go drivin' round
She'll let you into the parts of herself
That'll bring you down
She'll let you in her heart
If you got a hammer and a vise
But into her secret garden, don't think twice
You've gone a million miles
How far'd you get to that place where
You can't remember and you can't forget
She'll lead you down a path
There'll be tenderness in the air
She'll let you come just far enough
So you know she's really there
She'll look at you and smile
And her eyes will say
She's got a secret garden
Where everything you want
Where everything you need
Will always stay a million miles away,
By Bruce Springsteen


......................................
چند کنسرت خوب بزودي در تورنتو برگزار ميشه که بليط همه آنها از طريق Ticketmaster فروخته ميشود:
Simon & Garfunkel در تاريخ 30 نوامبر در Air Canada Centre ، جالب است که اين دو بعد از مدتها با هم ميخواهند کنسرت بدهند( همين چند روز پيش با دوستان آهنگ زيباي Bridge over troubled water را گوش ميداديم)
David Bowie در تاريخ 12 دسامبر در A.C.C.
Duran Duran در تاريخ 14 نوامبر در Kool Haus
Evanescene در تاريخ 9 دسامبر در International Centre
.........................................
آلبومهاي زير انتشار يافته اند يا در حال انتشار هستند:


Sarah MacLachlan: Afterglow
R.E.M.: In Time
Bruce Springsteen: Essential, 2CD
Patrick O'Hearn: Beautiful World
Dave Mathews: Some Devil
John Oates: Phunk Shui
Peter Gabriel: Hit, Slipcase, 2CD
Alicia Keys: Diary of Alicia Keys
Ronan Keating: Turn it on
..........................................
What's goin' on?


............................
صبرکن! باران مي آيد
پاييز دروغ بگويد و نگويد
کوچه خيس خاطره هاست،
مي خواهي بيا، مي خواهي نيا.
من که جاي پاي تو را-
تا هميشه و هرگز، به ياد مي آورم.
باور کن! ساعتي از روز نگذشته
از کوچه به خيابان مي آيم
به آسمان نگاه مي کنم
و مي گويم:
باران بيايدو نيايد
آسمان ابري ست.
از ف. سه دهي



Sunday, November 9
 
آشپر چپ دست و آشپزچپ دست و باز هم آشپزچپ دست! تمام شبها کارمون شده رفتن به اين آشپز چپ دست.بابا جاي ديگه نبود؟
............
لبهاي تو سوره سوره تفسير خداست
چشمان تو بي رياتراز آيينه هاست
اي سبزترين سبزترين سبزترين
سيماي تو سينِ هشتم سفره ي ماست
از ا. زبردست
اي صبح نه آبي نه سپيديم هنوز
در شهر اميد نا اميديم هنوز
ديدي که چه کرد دست شب با من و تو؟
در باز و به دنبال کليديم هنوز
از ا. زبردست
...............
نمي خوام برم سفر، من را نبر! من را نبر!
.................
چه حالي مي ده دعا هاي دم افطار که براي شنيدنشون پنج سال صبر کرده بودم!



Wednesday, November 5
 
خاطرت باشد
بعد از اين همه باران بي وقت که باريد
هنوز هم زمستان هاي نيامده ي بسياري پيش روي ماست.
نه که قرمز را یه جاي آتش گرفته باشم، نه.
اما دلم مي خواست حالمان که خوب شد
پاي آتشي به رنگ آبي بنشينيم
گوش به آواز ناودان ها بسپاريم و
ترنم باران را سلامي دوباره بگوييم.
نه که ده سال ديگر دهم تيرماه هم که بيايد
مرا ببيني که دارم مي لرزم.
تو که مي دانستي من اهل هواي هميشه ي لرزيدنم
حوالي خوابهاي من پرسه مي زني که چه؟
از ف.سه دهي
……………………
دوستي از شهر اولم در آن ديار-مونترال- نوشته : اولين برف در آنجا همين ديروز باريده!اينجا هم هفته پيش اولين برف قله کوههاي شمال شهر را پوشاند.برف و سرما چقدر برايم سال اول در آنجا زيبايي داشت اما سالهاي بعدازآن جز وارفتگي تمام رنگها نبود.همه چيز: سفيد و خاکستري.
ديدار
دانه ي برفي اگر بودم
از پنجره ي اتاق تو پايين مي آمدم
تورا مي ديدم
بعد از آن آب مي شدم….
از ف.سه دهي
………………………………….
تا همين امروز
از همان روز:
که قرار بود بيايي و نيامدي
تا همين امروز:
که قرار نبود بيايي و آمدي
چه بر من گذشت؟!
بماند…
از ف.سه دهي
………………………………..
جمع کردن و بسته بندي کردن آنها برايم يادآور روزهاي رفته س.دارم همه چيزها را ميگذارم در بسته ها و درشون را محکم ميبندم. و اما لابلاي اينها چه چيزها که پيدا نمي کنم! ميخونمشون، ميبينمشون، به گريه مي افتم، مي خندم و بعد، پاره شون ميکنم و ميندازمشون دور!بعضي هاشون رو هم مي گذارم در بسته ها براي خنده هاي سالهاي بعد، براي اينکه يادم بمونه چگونه عشق فراموش شد با تلنگري!
………………………………..
روزي پيدايت مي کنم
نه که عمر آدمي درازست و
اوقات مرگ تلخ
سايه هامان بر ديوار هم مي افتد!
مي گويند صبح علي الطلوع
زني را ديداه اند که مي گفت:
آقا! يک پاکت سيگار وينستون.
ما که کودکي هامان را قنداق نکرده
پيش پاي سيگار فروش جا گذاشته بوديم.
پس چرا صداي گريه نمي آيد؟
بعد از اينکه سالهاي سال
شمال شهر را گشتم و تو نيامدي همين امروز تنگ غروب
صداي آشنايي بگوشم آمد
دقت کردم
کودکي هايم را ديدم، حتي مي خنديد.
حالا هم مي گويند زني را ديده اند:
جوان تر از ساليان پيش!
باور نمي کني؟
سايه هامان بر ديوار هم مي افتد!
از ف. سه دهي







Sunday, November 2
 
هيس!
لطفاً ساکت باش
يک پرنده ميخواند
در صبحي بي سلام

گره گاهِ تن واره هاي تُند
گام هاي تيز
آفتابِ گُم

راه هاي بي جهت
دست هاي بي جفت

صداي زنجره
خط فاصله-
زنجير

زن در آينه گفت:
آي...ليلاي بي دليل
خيره بر خورشيدِ ممنوع
پشتِ عينک دودي
هنوز گريه مي کني؟

ديري ست دور از اينهمه مجنون
عشق ايستاده است
پشتِ چراغ قرمز قرن

وسنگ
سنگ
سنگ نثارِ تو
که در پيراهنِ سياهِ روز
زيرِ چترِ آبيِ شعر
بر چراغ
و
آب
و
آيينه
عاشقي هنوز
از ف. هومان فر
........................
غروبي که ميشد در يک حلقه آفتاب
سرِ يک ميز با دوفنجان انکار شود
چرا؟ چرا هميشه ما آسمان روز را ابري ميکنيم
با دو چشمي که پيِ گريه ميگردد در دايره اي که دور، دورِ ما نيست مرگ زندگي ست
دستِ کدام دوست را گرفته بودي که افتادي؟
دست کدام دوست را بگيرم که نيفتم
مي چرخم، مي چرخم و در اين سرگيجه سياه بر سر مي کشم که نباشم که نبينم ستاره هاي تو به آسمانِ ديروز چسبيده اند
در دايره اي که دور، دورِ تو نيست
نوبت من است که ماه را خاموش کنم تا تو در سياهي تنها نباشي
از ف. هومان فر
.........................
دليل
چشم ها جاي ديگري ست
پشت سر شايد
برگشته ام که نگاه ام را بر دارم
از ديروز
و جاده اي که بر مي گردد
با غباري از مسافرانِ رفته
از ف. هومان فر



Friday, October 31
 
اي خدا چند بار در اين دنيا قراره آزمايش بشم؟! بابا ظرفيتم تمامه بخدا!آخه دوبارديدن اونم در دوشب متوالي؟اين ديگه چي داره برام؟
.............................


Missing
I step off the train
I'm walking down your street again
And pass your door
But you don't live there anymore
It's years since you've been there
Now you've disappeared somewhere
Like outer space
You've found some better place
And I miss you-
Like the deserts miss the rain
Could you be dead ?
You always were
Two steps ahead of everyone
We'd walk behind
While you would run
I look up at your house
And I can almost hear you
Shout down to me
Where I always used to be
And I miss you-
Like the deserts miss the rain
Back on the train
I ask
Why did I come again ?
Can I confess
I've been hanging'round
Your old address ?
And the years have proved
To offer nothing
Since you moved
You're long gone
But I can't move on
And I miss you-
Like the deserts miss the rain
E.B.T.G.
....................
Rollercoaster
I still haven't got over it even now.
I want to spend huge amounts of time on my own.
I don't want to cause any serious damage.
I want to make sure that I can manage,
because I'm not really in your head,
I'm not really in your head.


And I see love and disaffection
and the clouds build up and won't pass over.
This is my road to my redemption.
And my life is just an image of a rollercoaster anyway.


I still haven't got over it even now.
I want to spend huge amounds of time in my room.
And I'm not coming out until I feel ready,
not running out for a while my heart's unsteady,
and I'm not really in your head.
I'm not really in your head.


When you sky falls to minus zero,
well some things must dissappear.
Oh this is my road to my redemption.


And my life is just an image of a rollercoaster anyway.
The names may have been changed but the faces are the same
The names may have been changed but as people we're not the same.


And I'm not, no I'm not, no I'm not
really in your head.


And my life is just an image of a rollercoaster anyway.
Yeah, my life is just an image of a rollercoaster anyway.
E.B.T.G.


.................................

انگار من بودم
انگار من نبودم
که به خاطر تو
ابتداي جهان را ديدم
و تو نبودي
انگار من بودم
که به خاطر تو
تمام قطارها را شمردم
کوبه به کوبه
و تو نبودي
انگار من نبودم
که قرن ها دوستت ميداشتم
بيش از آن که آدم
جغرافياي هوا را کشف کند
و تو نبودي
انگار من بودم
پشت درختان نزديک
که استخوانهايم
ترک بر مي داشت
و تو نبودي
انگار...
انگار من نبودم
و اين همه انگار بود
که به شط شکي مدام مي پيوست
و باز هم تو نبودي.
از ع. بيابانگرد جوان
.........................
تأتر عالي بود، اگر چه بيش از سه ساعت طول کشيد.دست بيضايي درد نکنه! روي زمين نشستن در کنار دوستان در جلوترين نقطه ممکنه هم حالي داد. اما شام بعدش در Chili ...چرا برگشتيم اونجا؟
چه خوب شد امروز رفتم تنيس، اونم دوبل با يار گرامي. چه حالي داد بردن رفيقهاي هم اسمم!!
............................
اسارت اونم هفت سال و نيم در حاليکه اسمت حتي در ليست صليب سرخ هم نباشه و سه بار تا حد مرگ رفتن.همسرت هم ولت کرده باشه و... بابا خدا را شکر!






Thursday, October 30
 
Protection
This girl i know needs some shelter
But she don't believe anyone can help her
She's doing so much harm doing so much damage
But you don't want to get involved
You tell her she can manage
Now you can't change the way she feels
But you could put your arm around her

I know you want to live yourself
But could you forgive yourself
If you left her just the way you found her

I'll stand in front of you
I'll take the force of the blow
Protection
I'll stand in front of you
I'll take the force of the blow
Protection

And i don't have no fear
I'll take on any man here
Who says that's not the way it should be

She's a girl and you're a boy
Sometimes you look so small (look so small)
You've got a baby of your own
When your baby's gone
She'll be the one
To catch you when you fall

You're a girl and I'm a boy
You're a girl and I'm a boy
Yeah
You're a girl and I'm a boy
You're a girl and I'm a boy

Sometimes you look so small
I need some shelter
Just run around helter skelter
And I've leaned on you before
Now you can lean on me
That's more then it will ever be
That's the way it should be
I can't change the way you feel
But i could put my arms around you
That's just part of the deal
That's the way i feel
I'll put my arms around you

I'll stand in front of you
Take the force of the blow
Protection
I'll stand in front of you
Take the force of the blow
Protection

You're a boy and I'm a girl
You're a boy and I'm a girl
Hey
You're a boy and I'm a girl
You're a boy and I'm a girl

E.B.T.G.

..............................
آه، خدايا چه شبي بود! چه شبي!چه ديدم؟! کمکم کن، حالم خوب نيست!...



Tuesday, October 28
 


يکي از آهنگهاي زيباي آلبوم مترسک کاوه يغمايي قطعه روياي بي ستاره است که توسط موسسه آواي باربد انتشار يافته است.آلبوم از 10 قطعه با زمان 37:50 دقيقه تشکيل شده که داراي دو قطعه بي کلام هم هست.
علاوه برقطعه ياد شده ،قطعات مترسک،چهارشنبه سوري، پل بي عبور وپرتگاه هم قابل تأمل هستند.
روياي بي ستاره
يک آسمان اشاره، يک کوه استعاره
يک دست زخمي و ساز، روياي بي ستاره
از خاطرم گذر کرد آغاز يک ترانه
فرياد بي حضوري تا بي کران کرانه
از ابتداي جنگل تا انتهاي دريا
مرد غريب راهي در انتظار فردا
او رفت اوگذر کرداز ماه و از ستاره
چيزي نمانده از او جز چند چهار پاره
از م.شاهاني

مترسک
باورم کن من هنوز مترسک باغ جنونم
عمريه مسافري و من هنوز غرق سکونم
خيلي سخته که بدونم نمي خوام اين جا بمونم
داغ ميوه هاي نارس آتيش انداخته به جونم
دست تقدير تو رو برده سرنوشتمو ميدونم
تو ميدوني جون باغ و باغبون بسته به جونم
اون کلاغي که ميگفتي اومده چشمامو برده
دکمه هاي پيرهنت رو به تن جاده سپرده
ديگه اين دل گله ها مرهم تنهايي من نيست
دل نبستد و نرفتن ديگه دريايي شدن نيست
تو بدون باز تو سرم روياي پوشالي زياده
رسم زندگي همينه گاهي سخته گاهي ساده
از م. شاهاني
..........................................
چهار پونز کوچک
يک زن
يک چتر
و يک خيابان خيس بي انتها.
دور
اثيري
روياوار.
مانند زني تنها
در پوستر فيلمي رمانتيک
بر سر در يک سينما.
تو را مي توان
اينگونه باز آفريد،
و با چهار پونز کوچک
به دورترين ديوار خاطره آويخت.
از ع. صفاري



Monday, October 27
 
مي چلانيم که چه؟!
گيرم قطرهء آخر
چکي و تمام!

هل مي دهي ام که چه؟!
گيرم لب پرتگاه
تقي و تمام!
از ق.قاضي نور
..............................
رفتن شمال صبح زود بعد از دير خوابيدن شب قبلش، سرو کله زدن با ادارات مختلف آنجا تا بعد ازظهر،ديدن و خوش و بش کردن همدوره اي سربازي ام و فراموش کردن اسم او در رستوراني در نوشهر که به لطف برنده شدن در مسابقه دو در آن زمان(يعني دوازده سال پيش) اسم و رسم من را هم ميدانست!،سر درد داشتن و سرماخوردگي شديد ،و برگشتن در همانروز از شمال، يکطرف و
گرفتن پيغامي از اونطرف ها براي برگشتنم، يکطرف!
...............................
شادي ام را ميشکني
که با تکه هاي آن چه بسازي؟
گيرم زخمي تازه
ميان اين همه زخم!
از ق. قاضي نور
..........................
حالا که رفتنم داره قطعي ميشه درست مثل پنج سال پيش دلم نمي خواد برم!!
..........................
بازي بازي
پرم دادي
جدي جدي پريدم
براي تو قفس خالي ماند
براي من آسمان
از ق.ق.
......................
چه هوايي بود شمال. خودِ پاييز!



Saturday, October 25
 
مثل يک مينياتور
پر از ريزه کاري بود
با يک نگاه ديده نمي شد.
از ق.قاضي نور
..................................
کنسرت خوبي بود بخصوص قطعه آخري بلوز که من را به بارهاي مونتريال برد و همچنين قطعه سه نفري با همخواني خواهر کاوه يغمايي و ويلون سل خانم صدري.برادر کاوه يغمايي بنام کاميل هم يه جورايي حرفه اي تر از کاوه گيتارش را مينواخت. تکه بد کنسرت شلوغ کردن يک عده در هنگام اجراي قطعه کلاسيک خانم کاوه يغمايي بود(گر چه شايد در يک کنسرت کاملا راک جايي براي يک قطعه کلاسيک نيست).
همانطور که به دوستم گفتم، اگر ده سال پيش به من ميگفتند ده سال ديگر در يک همچين کنسرت راکي در ايران خواهم بود شايد شاخ در ميآوردم ولي الان خودم در آن شرکت کردم!
خوب شد اين يار ما ،من را در اين کنسرت همراهي کرد.
آلبوم جديد کاوه يغمايي بنام مترسک بتازگي انتشار يافته که الان جزو پرفروشهاي بازار ايران است.
...................................
امشب راهي شمالم، نميدونم قراره من در ايران بمونم يا برگردم؟ خسته شدم.
..................................
آلبومهاي زير انتشار يافته است:


Travis: 12 memories
R.E.M.: In time( the best of 88-03)


و آلبومهاي زير بزودي انتشار پيدا ميکنند:


Bon Jovi:This left feels right
Kylie Minogue:Body Language
Yello:The eye
UB40:Homegrown


...........................................
بعضي از پنجره ها
به باغ باز ميشود
بعضي از پنجره ها
به ديوار
مرا به کدام پنجره مي خواني؟
از ق. قاضي نور




Wednesday, October 22
 
دل درختي شد
حکِ هر دردِ
يادگاري
باري،
مهم ثبتِ تاريخ بود
براي تجربه هايي
که نمي داني با آنها
چه کني؟
از ش. بهمني
...................
کنسرت کاوه يغمايي در سالن ميلاد، 1و2 آبان ماه برگزار ميشود.
.......................
اولين مسابقه باشگاهي فوتبال زنان در ورزشگاه آزادي در روز جمعه 2 آبان ساعت 14:30 بين دو باشگاه پيکان و سايپا برگزار ميشود( قابل توجه ايران خودرويي ها!)
.....................
چند آلبوم جديد گرفتم:
Michelle Branch: Hotel Paper که چنگي به دل نزد!
ٍEnigma: Voyageur که شبيه کارهاي قبليشه!
Greg Ellis: Kala Rupa از اعضاي قبلي گروه VAS، کاري پر از قطعات پرکاشن و درامز.
.......................
فيلم نفس عميق، فيلم معرفي شده از ايران براي آکادمي اسکار امسال است.Good Luck! به شخصه فکر ميکنم شانس طلاي سرخ بيشتر بود اما اگر اين فيلم مجوز پخش داشت!
......................
چه ميشد اگر
لحظه اي
دمي
آرام
رام
مينشستي روي آن صندليِ خالي
که هميشه خيالِ تو
روي آن نشسته است؟!
از ق. قاضي نور
...................
شمال دوباره داره صِدام ميزنه!صداش داره گوشامو کَر ميکنه!!



Sunday, October 19
 
سرم شلوغ بود!
..................
شب رسيدن به تهران ديدن دوستان در کنسرتي زيبا کمال مسرت بود! جدا اين عليرضا عصار چه صدايي داره، ارکستر 35 نفره اش هم که واقعا عالي بود. بخصوص فواد حجازي که چند تا از آهنگ هاي غربي هم چاشني کنسرت کرده بود. خانم سارا ناييني هم که قبلا در گروه پيکلو ديده بودمش دوباره با تک خواني هايش غوغا کرد.بقيه در مورد اين کنسرت زيادتر نوشته اند.
..................
وقتي دوست عزيزم براي عروسي خواهرش من را به شهرشون دعوت کرد، با کله قبول کردم. و چه زيبا شده اين شهر. پارک ناژوان، عقيق در وسط زاينده رود زيبا، محله مرداويج و برجش، ميدان نقش جهان و... بيخود نيست اين اصفهاني ها به شهرشون مينازند!
يادته دانشگاه صنعتي و اون هتل کذايي را؟
يادت هست
سال ها پيشتر از من
پرسيدي
دورتر از من کجاست
ومرا
که از حيرت تو ميترسيدم
خواب
ساده ترين سوال شد.
حالا
جا مانده بر شانه هايم
کف بينيِ دستانت
و نمي دانم
چگونه بيدار خواهم شد،

و باز
حيران
حيران
حيرانِ سوال و دو پرنده ي بيدار
و دستاني بيقرار
به نگاهي تنها
که صد بار باخته ام.
به من بگو
کدام
کدام حلقه را
به دلالت زنجيري
اين چنين وانهاده ام
که ديگر حتي
خوابِ همزاد را هم نمي بينم.
از ا. صف شکن
...................
سفرت به سلامت! و باز فرودگاه!
و سپس سفري در تنهايي به شهر نصف جهان. و بار ديگر شهري را دوست ميداشتم...
...................
رسيدن به تهران در عرض 3 ساعت(!) براي اينکه خودمو به اين کنسرت گروه Unicorn در بناي بادگير کاخ گلستان برسونم.و عجب جالب بود براي من که با موسيقي قرون وسطا چندان آشنا نبودم.هدف اين گروه هشت نفره آلماني-اتريشي بازآفريني موسيقي اوايل رنسانس ميباشد. هارپيست هم بسيار زيبا بود!
بقول دوستم حالا بعد از اين کنسرت ديدن فيلم مردي براي تمام فصول يا رابين هود مي چسبه!
....................
آمدن 4 دوست از کشور دومم و يک دوست قديمي از سويس چه ساخته اند براي من!



Wednesday, October 15
 
روز سيزدهم،يکشنبه-مسجد الحرام
ديد و بازديد هاي شب قبل و بيدار ماندن خودمان باعث شد که تا نزديک ظهر با وقفه هايي در ميانش خواب باشيم.
بعد ازظهر يه فوتبال خوب هم از ايران ديديم البته به لطف اين شبکه جهاني جام جم2!
اما ديگه همش کنار معبود بوديم
اين عدد هفت عجب عدديه!
..........................
روز چهاردهم، دوشنبه- حجرالاسود
صبح طبق معمول خواب! و عصر خانه خدا دوباره دعوت بوديم.
در سراسر مسجد الحرام تمام شور و حرکت واشتياق. در تنها جايي که چشمان از گريه سرخ تر شده و صداي ناله و در خواست از پيشگاه خداوند شنيده تر ميشد و آنجا که تنها خلوص نيت به چشم ميخورد و همه همان را ميگفتند که بودند زير يکي از اضلاع کعبه که زير ناودان طلا ناميده ميشود است.ما در آنجا بوديم. وحتي در آن محل 2 رکعت نمازحاجت بجا آورديم تا انشاله تمام حاجتمندان به حاجت خود برسند. آنجا را يادتون نره.ميتوانستي آنهايي که زن يا شوهر ميخواهند را در آن محل ببيني!
اما حجرالاسود، اين سنگ جرم حجمي اش آنچنان کم است که روي آب ميماند. اين سنگ را جز يک آدم معصوم نميتواند روي ديوارش نصب کند. تا بحال يکبار اين سنگ برداشته شده و نزديک يک سال در دست يکي از اقوام مکه بوده و با شرايط بخصوص آنرا باز گرداندندوگفته ميشود چون بايد بوسيله يک معصوم نصب شود توسط جواني خوش چهره که هيچ کس او را نميشناخت سنگ دوباره در جاي خود قرار گرفته و هرگز پس از آن کسي آن جوان را نديده( امام دوازدهم بوده!)خلاصه من و رفيقم اين سنگ را بوسيديم! عجب صحنه اي بود درست مثل فيلمهاي اکشن، بايد سريع ميپريدي داخل صحنه و سريع خودت را ميکشيدي بيرون( و گرنه شهيد ميشدي!)
..................................
روز آخر، سه شنبه- توشه سفر(الوداع)
اي ساربان آهسته ران
کارانه جانم ميرود
وآن دل که با خود داشتم
با دلستانم ميرود
ديشب شب عجيبي بود نه از نظر روحاني، از اين نظر که اينقدر من و رفيقم حرف داشتيم که هر دوتايمان تا نزديکهاي سحر بيدار بوديم و ميگفتيم و ميخنديديم. کلي برنامه گذاشته بوديم که صبح ال و بل کنيم از جمله بازديد محل ساخت پارچه کعبه! اما من که اصلا صداي زنگ تلفن را نشنيدم تا بيدار بشوم و رفيقم هم که شنيد بيشترين کاري که انجام داد اين بوده که گوشي را برداشته و گذاشته! وبعد هم خُرپف!
نزديکيهاي ظهربلند شديم. من سري به مسجدالحرام براي نماز ظهر آخري زدم.
عصر يعني درست بين مغرب و عشا...

حال عجيبي داريم انگار آدم ميخواد ازخودش جدا بشه، انگار از برگشتن بيشتر احساس غريبي ميکني تا موندن.
وداع، وداع کعبه
نمي دونم دوباره 9 سال ديگه طول ميکشه؟ بهرحال رفتيم براي طواف وداع.چيز عجيبي نيست. هفت دور طواف مثل همه طوافها با يک فرق بزرگ که بعد از اينکه تمامش کردي بايد از حرم بري بيرون و ديگه برنگردي مگر اينکه دوباره دعوتت کنه. بهر صورت آدم که بعد از خداحافظي بي دعوت خونه کسي نميره.
106 نفر در حال وداع، همون آدمهاي خندان هر روز همون هايي که درست مثل مرغ گل باقالي هر کدوم از يک جا و يک رنگ بودند.امشب همگي يکصدا گريه مي کردند و با مسجد الحرام وداع مي کردند.
اشک تو چشمام جمع شده بود نمي خواستم باور کنم دوباره وداع. چند بار در زندگي بايد وداع کرد. نميخواستم قبول کنم که دوباره خداحافظي دوباره...
همه مي خواندند ميگريستند،به سجده افتاده بودند...
بهرحال به پايان رسيد اين دفتر، حکايت همچنان باقيست.



Saturday, October 11
 
روز هشتم شب،-

...

.........................................
روز نهم،چهار شنبه- خواب
خسته و گيج از اعمال ديشب، فقط استراحت کرديم.فشارفکري و جسمي زيادي را داشتيم. و کل کاروان را خواب درربود!
شب دوباره در به در دنبال کافه اينترنتي بوديم و سر از بهترين منطقه مکه بنام عزيزيه درآورديم.منطقه اي زيبا که حتي مي شد در آنجا موزيک شاپ ها را ديد و دوباره تمام فرانچايزهاي غربي!
مکه برخلاف مدينه شهري کاملاً کوهستاني است با آب و هوايي بسيار گرمتر و مرطوبتر از مدينه.
پلها و تونلها اينجا غوغا ميکنند! از يک تونل در ميآيي وارد پل ميشوي و سپس دوباره تونل!
براي ساخت و ساز کوهها را اينجا مي برند و پدرشان براي ايجاد يک زمين صاف در ميآيد!
................................................
روز دهم، پنج شنبه- بازديد از مني و عرفه
هر رکعت نماز در مسجدالحرام برابر صد هزار رکعت نماز عادي ثواب دارد(از گفته هاي روحاني کاروان)
ديشب اين رفيق من، تمام صداهاي ضبط شده روي Voice Recorder را پياده کرد و اين باعث شد که اصلا شب نخوابه.خُر پف!
آشنايي با مدير کاروانهادرمکه باعث شد که باتور روحانيون ديگر کاروانها يک بازديد تخصصي داشته باشيم.( وسط اينهمه روحاني ما چکار ميکرديم؟!)
مني و عرفات در راه طايف(شهر خوش آب و هواي منطقه) قرار داره.
چاههاي بسياري در منطقه طايف براي تامين آب شهر مکه زده شده است.
صحراي عرفه جنگلي شده است!زن ايراني هارون(زبيده) قناتي را اينجا ساخته.اين قنات تا 40 سال پيش کار ميکرده!
در حج تمتع قربانگاه قرمز مربوط به ايراني هاست( جمعا 4 قربانگاه اينجاست ودر هرکدام 10 سالن و همزمان 400 قرباني در يک لحظه انجام ميشود)-جهت اطلاع
مخزن آب اينجا يک مخزن 20 ميليون مترمکعبي است که سقف آن توسط کابلها نگه داشته ميشود.
بازديد مسجد البيعه که محل بيعت پيامبر با يثربي ها( مدينه ها) بود هم ديدني بود.
بهترين بيمارستانها(مستشفي) در مکه، نور و ملک فيصل ميباشد.
ما که مکه را نفهميدم از بس کج و موجه! اصلا نمي فهمي شمال کجاست، جنوب کجا! تمام راهها دايره ايه!
شب هم زمزمه کرديم دعاي کميل را.
.................................................
روز يازدهم، جمعه-احرام دوباره
صبح کوه هم رفتم. رفتن به غار حرا يک کوهپيمايي کامل بود.بابا اين علي چکار ميکرده، هر روز و شب اين راه را بالا و پايين رفتن همتي ميخواهد. من که بريده بودم!
من نمي دونم چرا با اين عرب ها همش مي خواهم فرانسوي صحبت کنم!
عصر به ديدن مرکز تجاري مکه در کنار هيلتون رفتيم و پس از چند ماه Whopper ي را در Burger King آنجا زديم!
شب احرامي دوباره وشتافتني دوباره پيش معبود.و چه شلوغ بود مسجدالحرام.
اينجا ميگويند حساب يک ساله در اين شب مشخص مي شود.
................................
روز دوازدهم، شنبه- جده
صبح برگشتم هتل و تا ظهر مُردم! عصر به سمت جده راه افتاديم و مشغول گشتي در اين شهر ساحلي عربستان شديم. به نظر من از 9 سال پيش نه تنها عوض نشده که کثيف هم شده!
اما در عوض بهترين کافه نت در عربستان را در اينجا پيدا کرديم!و الان هم در اين محل هستم.
فاصله مکه تا جده 90 کيلومتر است يعني با سرعت حداکثر مجاز اينجا-110 کيلومتر- کمتر از يک ساعت.




Wednesday, October 8
 
روز هفتم،دوشنبه- خداحافظي
مسجدالنبي، مسجد النبي وفقط مسجدالنبي!روز آخر بود و مي دانستم که ديدار بعدي شايد زمانها طول بکشد.از ديدار قبلي تا اين ديدار 9 سال طول کشيد و از اين ديدار تا ديدار بعدي ، خدا ميداند.تمام روز را در کنار عشق بوديم و مشغول معاشقه کردن!کاش او را ميديدم!شب را درباغي از باغهاي بهشت در کنار ديگر عشاق در چند قدمي آنجايي که سالهاي سال قبل،ابولبابه پاک باخته براي توبه از گناه خود، خود را به درختي بسته بود طي کردم. اکنون آن محل ستون توبه نام گرفته و گويي هنوز هم در اين روضه رضوان صداي استغاثه او ميآيد.چقدر سخت بود شبِ آخردر کنارِ تو بودن.
آخر شب،بعد از بيرون شدن از حرم، باباها را به يک پيتزا ددر پيتزا هات در خيابان ابوبکر صديق دعوت کرديم، جاي شما خالي بود.(نه انگار در جاهاي ديگه نبوده!)
ديدن Hurvy's, McDonald,Donnut House و Pizza Hut در اينجا هم من را به كجاها نبرد! اين فرانجايزهاي غربي تا كجاها كه نفوذ نكردند.
...............................................................................
روز هشتم،سه شنبه-وداع يا مدينه النبي

صبح را خوابيدم.اماظهر را نتوانستم طاقت بيارم و در اون گرما دوباره خودم را به صف نمازگزاران ظهر رساندم در کنار او.
عصر پوشيدن لباس احرام بود. لباس از دو تکه پارچه(حوله) سفيد ساده که هيچ چيز ندارد تشکيل شده است. رفيق ما که حتي براي پوشين اين لباس ساده با اون کاري که با خودش در حمام کرد دچار مشکل بود!!
اما خداحافظي از اين شهر زيبا و جمع دوستان و محمد م چقدر سوزناک بود، گريه همه در آمد.
غروب مسجد شجره که در 15 دقيقه اي مدينه قرار دارد بوديم و سپس نيت و حرکت به سوي کعبه . رنگ خدا چگونه است؟
بسوزي! عجب اين وداع سوزناک بود!از عشق جدا شدم و بسوي قبله عشاق در حرکتيم.
لبيک، الهم لبيک، لبيک لا شريک لک لبيک، ان الحمدوالنعمه لک و الملک، لا شريک لک لبيک.
(رفيقم بهم گفت اولين بار که اين جمله را شنيده و نحوه خواندن وحالت مردم را ديده، ياددعاهاي سرخپوستي افتاده!)
الان در اتوبوسها هستيم و در حال حرکت و قدم به قدم نزديک تر. دوباره دلهره دوباره ترس دوباره....

و دوباره عشق اغاز شد...



Sunday, October 5
 
روز ششم،يکشنبه- چاپخانه
مجتمع چاپخانه ملک فهد -چاپخانه رسمي قرآن در مدينه-انتشارات ديدني بود. با 175 ميليون قرآن چاپ شده از سال 1985!که در حدود 90 درصد آن بصورت مجاني در اختيار کشور هاي مختلف و مراکز متفاوت قرار گرفته است.جالب است که ترجمه فارسي آن هم در اينجا چاپ مي شود.طبق گفته نماينده آنجا، در آن مرکز قرآن به 45 زبان دنيا ترجمه و چاپ ميشود. مترجم اين نماينده هم براي گروه، من شدم و اين مضيتهايي هم داشت که خوب هديه شد به روحاني گروه! به هر کدام از ما هم يک قرآن هديه شد.و جالب مرکز فروش اين مجتمع بود که باعث شد يک ست کامل 30 جزءي در سي Cd از آنجا بگيرم با صداي زيباي يکي از امام جماعت هاي مدينه بنام حذيفي.
در هر موقع سال ميتوان به اين حج زيبا آمد فقط با شبي 100 هزار تومان اما در هتلهاي شرايتون، هيلتون.یعني براي 10 روز( الان نوع 10 روزش هم موجوده!) حدود يک مليون تومان!(تقريبا دو برابر چيزي که ما پرداخت کرديم)همه چيز هم شاملش هست.
عصر هم خواب و خواب !از جلسه هم افتاديم.و غروب دوباره غرق شدن در جمعيت و رفتن کنار عشق!



Saturday, October 4
 
از مدينه شهر عشق....
چقدر دلم براي شنيدن نمازهاي امام جماعت ها، براي اذان ها، براي هواي گرم، براي آدمهاي جور واجور، براي موسيقي عربي و
براي محمد م تنگ شده بود.
.......................................
روزاول،سه شنبه- سفر
صداي فنهاي ترمينال فرودگاه من را دوباره به ترس از جدايي برد.
چه حالي داد نگاه شيخ کنار دستي ام وقتي ديد من مشغول خواندن کتاب شعر هستم!
از حال رفتن خانم دست چپي ام ماجرايي شد در هواپيما و بودن دوست دکتر همسفريمان کمک بزرگي کرد که اين خانم کم خون حالش جا بياد.حالا همه کاروان هم فهميدند که دکتر کيه عليرغم اينکه رييس کاروان نمي خواست دکتر معلوم بشه.
اين مهماندار ها هم بايد مهماندار باشند و هم تکنسين اتاق عمل!
اينجا جده است، ترمينال حجاج-عجب جاي چرتييه!- با اختلاف نيمساعت با تهران و هوا 35 درجه . اوف گرمم شد.هواي گرم و مرطوب جده به من ياد اور شد که وارد عربستان شدم.
در مسير 5 ساعته از جده به مدينه، بودن يک مجتمع کامل شامل تعميرگاه، غذاحوري و حتي محل بازي بچه ها در هر 10-20 کيلو متري مسير کاملا بچشم مي خوره.
Mango با Muffin هاي کوچک + موز.
اين بسوزي، بسوزي رفيقم، منو کشته!
ساعت 11/30 مدينه بوديم در هتل الانصارالجديد
..............................
روزدوم،چهارشنبه-فقط مسجد النبي!
عظمت مسجد مدينه حسابي ميگيرتت و خوشگل کار شدن اجزا ساختمان. بايد کار معمار هاي ايتاليايي باشد با سنگهاي آن کشور!واقعا عظيم و زيباست.بودن آدمها از نژادها و مليت هاي مختلف در کنارت چه حسي بهت مي ده.
اصلا باورم نمي شه که پيغمبر 14 قرن پيش اينجا بوده، انگار همين ديروز اينطرف ها بوده!قبر او در کنار ابوبکر و عمر در ضلع جنوب شرقي اين مسجد عظيم در درون بارگاهي قرار گرفته است.
اين نماز خوندن امام جماعت مسجد النبي هم خيلي خوشگله، عاشق نماز خوندنت ميکنه؛ باور کن! براي همه اونهايي که خواسته بودند نماز خواندم و دعا کردم!
اي خدا قسمت کن که با عشق زميني ات هم اينجا بيايي.-حالا اين عشق کي هست؟-
بيشتر آدمهاي مدينه حنبلي هستند نه شافعي يعني دست به سينه نماز مي خوانند( جهت اطلاع)
فردا بايد جلوي روحاني کاروان چک بشم!(خدا کنه زياد گير نده!)
بقيع هنوز نرفتم ميدونم برم اونجا زار زار گريه ميکنم!
حتما يه چند کيلويي چاق تر ميشم از بس خوراک ميدهند بخوريم!
رفيق هم اتاقيم هم خروپف اش منو کشته،خرناسس!تاولش کني هم مي خوابه!
شب هم يه دوساعتي در صف سيم کارت بوديم و در اين مدت دوبار اين مرکز تعطيل شد!حسابي دهنم صاف شد به هيچ کاري هم نرسيدم.
شنيدن جمعا 11 بار اذان در طول شبانه روز( اگرساعت 4 صبحي را هم بيدار باشي) هم حالي ميده!
شب جشن هتل هم چه بي حال بود!
...............................................
روزسوم،پنجشنبه- قبرستان بقيع
چه ساده اين چهار امام اينجا دفن شده اند! انگار در ايراني، همه ايرانيند اينجا. کلي آدمهاي ديگه از زنان پيغمبر تا اصحابش در اينجا هستند.
ديدن پدر و مادر دوستم هم در يه هتل ديگه خوب بود(گرچه پدرش کف کرده بود!)
دفعه قبل که آمدم، سمت شمال مسجدالنبي در حال ساخت و ساز ونوسازي بود که الان دارم نتيجه اش را مي بينم.چه شده اين قسمت، انواع و اقسام هتل ها. با با يه خورده ياد بگيرين زيبا سازي و شهر سازي را!
جلسه روزانه فردا هم بخاطر زيارت دوره اي کنسل شد.
..............................................................
روز چهارم،جمعه-زيارت دوره اي
صبح دوباره سري به قبرستان زدم( پس از مسجد). چه شلوغي بود . هر دسته براي خودش مي خواند و زمزمه ميکرد، اما نظاره گر اين جمعيت، چند قبر ساده بدون تشريفات بودند!چه سادگي در آنها يافت ميشد وچه عشقي در مردم.
ضلع شرقي بيرون محوطه مسجد کاملا صاف شده که محل هتل هاي جديدي خواهد بود( ضلع شمالي بقيع)
عصر تور 4 مسجد و اُحد( قبر حمزه در همون جاست) داشتيم شامل مسجد قبلتين، سبعين(خندق-که در حال ساخت يک مسجد جديد بزرگي بجاي قبلي هستند)و مسجد قبا.
درمسجد قبا-اولين مسجد در اسلام- طبق گفته هاي روحاني گروه نماز خواندن فضيلت بسيار دارد(هردورکعت نماز برابر ده حج عمره قبول شده!).در آنجا هم براي همه کساني که گفته بودند دوباره نماز خواندم.
شب در يه کافه اينترنت بنام السراب هستم که اين مدير مهربون مصري الاصل برايمان پيدا کرددر بهترين خيابان اين شهر بنام سلطانه.جالبه که بهترين خيابان شهر بنام يه خانم است.مدير هتل اين چند روز کلي دنبال تکنسينش بود براي اينکه يک خط آزاد بما در اتاق بده که آخرش هم نصف شبي از ما خواست با استفاده از خط فکس دفترش لپ تاپ را وصل کرده و از اينترنت استفاده کنيم. ديشب هم که کلي پس از نوشتن، آن شد که ديديد! ما که پس ازبيرون آمدن از اين کافه اينترنتي نخوابيديم چون تا به هتل رسيديم ساعت نزديک 4 بود و به نماز صبح چيزي باقي نمانده بود!
..........................................
روز پنجم،شنبه-خُرپف
الان مشغول نوشتن در Laptop ام هستم تا عصري در آن کافه فقط منتقل کنم.ااما اين رفيق ما که هنوز خوابه، صدايش را ميشنويد؟
دوباره صبح اين رييس کاروان عزيزمان زنگ زد تا کسي صبح خواب نمونه.مرد خوب و جديه.
اين رفيق ما هم که خداي ارتباط برقرار کردنه و اين باعث شده کاروان و اعضاوکارمندان هتل ارادت خاصي بما داشته باشند-گاو پيشوني سفيدشديم حالا همه ميدوند من کانادايم و او اماراتي!.
دانستن زبان انگليسي حالا داره بدردم ميخوره. تقريبا من و رفيقم شديم وردست رييس! فردا يه برنامه جور کردم براي بازديد از مرکز انتشار قرآن مدينه. فقط 25 نفر اجازه داده شد و من و دوستم هم بعنوان ارتباط دهنده ها بدون قرعه کشي در اين جمع خواهيم بود.
ديدن تميز کردن چراغهاي محوطه بيروني صحن برايم خاطره اي شد. چقدر مرتب، چقدر منظم و چقدر تميز. اينجا کشور عربهاي سوسمار خور بوده؟!!



Friday, October 3
 
از مدينه...
دلم براي اين شهر، براي اين مسجد ØŒ براي اين آدمهاي متÙ?اوت جورواجور، براي موسيقي عربي Ùˆ
براي محمدم تنگ شده بود.
......................

روز سوم...
صبح رÙ?تن به قبرستان بقيع(دوباره) بعد از نماز صبح Ùˆ ايندÙ?عه داخل شدن Ùˆ کنار قبرها رÙ?تن. ايراني ها Ú©Ù‡ انگار قبرستان خودمون کردنش!
Ú†Ù‡ شلوغي بود ØŒ هر دسته براي خودش مي خواند . زمزمه ميکرد اما نظاره گر بر اين جمعيت چند قبر ساده بدون تشريÙ?ات بودند!Ú†Ù‡ سادگي در آنها ياÙ?ت مي شد Ùˆ Ú†Ù‡ عشقي در مردم.
عصر تور احد، مسجد قبلتين، مسجد سبعتين( خندق)-Ú©Ù‡ کلي با دÙ?عه پيش Ù?رق کرده بود Ùˆ در حال ساخت مسجدي بزرگ بجايشان بودند- Ùˆ مسجد قبا( Ú©Ù‡ ميگويند نماز خوندن در اين مسجد Ù?ضيلت بسيار دارد -از Ú¯Ù?ته هاي روحاني گروه-) Ùˆ هجومم آدمهاي کاروان براي خريد از دستÙ?روشهاي کنار مساجد.
دوباره براي کساني که خواسته بودند نمازي در اون مسجد خواندم.
Ùˆ شب بالاخره اينجام در یه کاÙ?Ù‡ اينترنت بنام السرا Ú©Ù‡ رييس مهربون مصري الاصل هتلمون با وسيله شخصي اش پس از اين در Ùˆ اون در زدن براي ما پيدا کرد Ùˆ ما را رساند.در بهترين خيابان اين شهر بنام سلطانه. ديروز تمام مدت دنبال تکنسينش بود براي دادن يه خط آزاد به اتاقمون! آخرش هم نصÙ? شبي از ما خواست Ú©Ù‡ با خط Ù?کسش در دÙ?ترش لپ تابم را ببرم Ùˆ استÙ?اده کنيم-اونقدر هم از زندگيش برامون Ú¯Ù?ت Ú©Ù‡ من به هيچ کارم نرسيدم!-
کلي عکس هم گرÙ?تم Ú©Ù‡ بعدا ميگذارم اينجا.
شب بخير! ساعت 1.15 بعد از نصÙ? شب بوقت اينجا( نيمساعت با تهران تÙ?اوت ساعت )
يعني 3 ساعت نوشتن، پر!



Tuesday, September 30
 
مرهم زخمهايم
کنج لبان توست
یوسه نمي خواهم
سخن بگو!
از ا. رشوند
.....................
سالها قبل که اين سفر را شروع مي کردم، در يک دست
عشق بود و در دست ديگر کنجکاوي. امروز هيچ ندارم جز شور و دلهره که دوباره به سراغم امده! اون زمان همراه من کتاب بار ديگر شهري... بود و اکنون بي همراهم.
چند ساعتي به رفتن باقي نيست و من بايد برگردم به اون حال و احوال... خدايا کمک کن!
........................
اقتدار دلِ شکسته
به اندوهي ست
که سروده نمي شود.
از ا.رشوند
............................


Robert Palmer چند روز پيش در اثر حمله قلبي در سن 54 سالگي در پاريس درگذشت. او به تازگي آلبوم جديدي را روانه بازار کرده بود بنام:Drive او اولين آلبوم خود را در سال 1974 انتشار داده بود. در سال1985 با پيوستن John و Andy Taylor از گروه Duran Duran گروه Power Station را پايه ريزي کردکه تنها آلبوم آنها فروش بالايي داشت. در سال بعد آهنگ تکي معروف اين خواننده بريتانيايي به نام Addicted to love بيرون آمد که مدتها پر فروش ترين آهنگ روز بود.او برنده چندين جايزه گرمي در دهه هشتاد بود.
و براي من ياد آور آن دوران، يادش گرامي.
................................
آشمون به يه گوشت آويژونه
دريا به گوش ديگه ت
مامانو اژيت نکني آ! خب؟!
آفرين دختر ناژم!
*
کاري نداري ايران؟!
خداحافژ!
از پ. صفري



Sunday, September 28
 
عجب فيلمي بود اين فيلم نفسِ عميق.پرويز شهبازي کار شاهکاري را ساخته که به دیدنش مي ارزه.بازيهاي زيبا ي دو پسر بازيگر اصلي فيلم چسبيد.
به قول شاعر، آه!
.................................
دارم ميرم. پس فردا.بخدا حلاليت حلاليت!
.............................
خوب شد اين آخرين تنيس را بردم!
.............................
نمي دانم که اي
نمي دانم چه اي
همين که آوازت
شب را نيلي مي کند کافي ست.
از ق. قاضي نور
...................
يه مشت کتاب باحال گرفتم و يه کادو زيباتر!
......................................
انتخابات استاني انتاريو نزديک است. خيلي دلم مي خواست اونجا بودم براي راي دادن(گرچه من خودم را نيمچه کبکي هم ميدونم!). يک انتخابات درست و حسابي که ديگه شوراي نگهبان ندارد که هر کس را که دلشون خواست معرفي کنند. حزبهاي مختلف با ايده و نظرات واضح و مشخص.ليلا در اين مورد نوشته منم مي خواستم بگم ليبرال ولي متمايل به NDP ! بقيه که بايد برن بوق بزنن!
.................................
پاييز رنگ مرا بخود گرفته است
و دارم با آخرين نفسهاي زرد
بر خاک مي افتم
تا به تمامي عريان شوم
از اين
حياتِ وحش سرد.
..................
لباس زردِ سپور گواه ست
اين بوي بد
بوي زندگي ست که از ميانِ سطل هاي زباله به مشام مي رسد
ديشب
دوباره تمام زندگي ام را به جان کاغذ ها ريختم
و امروز
وقتي سپور به در کوفت
گفتمش:
اين بار مرا ببر که بو گرفته ام ديگر.
از ا. رشوند
......................................
بقول دوستي اين زيباييهاي کوچک تو بدرد نمي خورد، تو يک شر بزرگ مي خواهي!!
......................................
Sacred Love!



Saturday, September 27
 
اين جمله را با هم مي نويسيم: ولی چون نمی دونیم چي بنويسيم همين يه جمله بسه!:D
.............................
از ميان برگهاي دفترم بيرون بيا!
از ملافه بسترم
از فنجان قهوه ام
از قاشق شکر
از دکمه پيراهنم
از دستمال ابريشم
از مسواکم
از کف خمير ريش روي صورتم
از تمامي چيز هاي کوچک بيرون بيا تا بتوانم کار کنم...
از ن. قباني
..............



Thursday, September 25
 

اولين آلبوم از آلبومهاي در خواستيم(!) که بدستم رسيد آلبوم جديد Sting بنام Sacred Love مي باشد. شامل 14 آهنگ و زمان 67:05 دقيقه مي باشد.در اين کار جديد Sting از هنرمنداني مانند Anushka Shankar (دختر Ravi Shankar) در قطعه The book of my life (که بي غرض يکي از زيباترين قطعات اين آلبوم است)، Vicente Amigo در قطعه زيباي Send your love ( که جاهايي از آن من را ياد Synchronicity مي اندازد)و Mary J. Blige در قطعه Whenever I say Your name استفاده کرده است.آهنکهاي زيبايي در اين آلبوم بار ديگر Sting ارایه داده است: Stolen Car, Dead man's rope, Never Coming Home, Forget About the Future, The book of my life , Send your love , Sacred Love و اجراي جديدي از Moon Over Bourbon Street و همچنين اجراي زنده Shape of my heart.لندني هم در اين مورد نوشته است.
در ضمن Andy Summers هم چندي پيش آلبوم جديدي را بنام Earth+Sky انتشار داد.

...............................................
چهره ام تاريک است
زمين بوي آسمان نمي دهد
راه ميروم
بر جسدي که سالهاست
پوسيده است
و از دهانم
سکوت
نفس مي کشد
و عشقي خاموش
که از يادم نميرد.
از ا.رشوند




Sunday, September 21
 
ميدانم
ديگر
براي هميشه از دست رفته است
از ماندن
خسته ام
ايستگاهِ سقوط
کجاست!؟
از ا. رشوند
.........................................
در دو ماه آينده کنسرتهاي زيادي در تورنتو برگزار ميشود:
-25 سپتامبر Micheal Bolton در Casino Rama برنامه دارد.
-30 سپتامبر گروه R.E.M. در Air Canada Center کنسرت خود را اجرا ميکنند.
-گروه Eagles در 9 اکتبر در A.C.C. خواهند بود که واقعا دلم مي خواست در اين کنسرت بودم!
-15 اکتبر Radiohead در Skydome برنامه خواهند داشت.
- Simply Red در 18 اکتبر Massey Hall کنسرت خود را برگزار خواهد کرد.
- 19 اکتبر Michel Branch در Kool Haus خواهد بود.
- 31 اکتبر هم Cher کنسرت خداحافظي خود را در Skydome برگزار خواهد کرد و در همان روز هم Travis در Hummingbird Centre برنامه خواهد داشت.
-12 نوامبر هم Huey Lewis در Casino Rama برنامه خواهد داشت.
بليط تمام اين کنسرت ها از طريق سايت Ticketmaster عرضه ميشود. جاي من را در هر کدام از اين کنسرتها خالي کنين!
................................
کنسرت عليرضا عصار و فواد حجازي از 17 تا 25 مهرماه در سالن ميلاد برگزار ميشود که بليطهاي اين کنسرت در دارينوش، بتهوون،ققنوس،شفاف، عرفان، خانه کتاب شهر آرا و سراچه موسيقي خانه هنرمندان بفروش مي رسد.
خوشبختانه اين کنسرت تا 25 تمديدخواهد شد تا من هم بتونم کارهاي زيباي اين دو نفر را ببينم!
.................................
آلبومهاي زيادي در عرض چند هفته اخيروآينده انتشار يافته و خواهد يافت:


Nickleback: Long Road
Gloria Estephan: Unwrapped
Sting: Sacred Love
David Bowie: Reality
Bandits: And they walked away
Enigma: voyageur
ZZTop: Mascatero
Sinead O'Conner: She who dwells
Dave mathews: Some Devil
Dido: Life for rent


که از بين اينها فکر کنم حداقل چهار تاشون را گير خواهم آورد.
..................................................
نگاهت
تصادفي شوم بود
که اينگونه دلم
در پس چشمانت
جا مانده است
مرا بخودم ببخش!
از ا.رشوند




Saturday, September 20
 
از اضطراب انتظار
عقربه ها بر هم خزيده اند
و لحظه ديدار در جدول تقويم، عقيم مانده است
و در سردابه خاطرم
سکوتي سرد لبانت را به دروغي تلخ، متهم مي کند

آيا سماجت عشق، کشنده نيست؟
نگاهت سياه بود
انتظارت سياه تر
و يادهايت چه تلخ
در بستِ خيالم هنوز جاري ست

خسته ام
خسته تر از ياس
به چشمهايم عصمتي ابدي بخشيده است
باري هماره زمان تشنه حرکت است
و من
تشنه حضور.
از ا.رشوند
........................................
کنسرت محمد اصفهاني از روز دهم تا سيزدهم مهرماه در تالار بزرگ ايران برگزار ميشود. جاي من را هم خالي کنين.ايندفعه نيستم!
........................................
در مورد کنسرت نوري طوطي کاملتر نوشته. با تو و من شروع کرد و با مريم تمام کرد و با تنفس نيمساعته جمعا 3ساعت و نيم- پانزده قطعه اجرا داشت.
.......................................
جلسه برگزار شد و همه چيزهم مشخص .
................................
شب بر در مي کوبد
و من در خانه ام
بي چراغ مانده ام
بيا اي ماه
سخاوت فقيرانه ات را
به من ببخش
من از تصادفِ با خويش
مي ترسم.
از ا.رشوند





Thursday, September 18
 
چگونه با تو بگويم
از خورشيدي که در آغوشم غروب مي کند
تا شب را با تو خلوت کنم؟
چگونه با تو بگويم از ماهي
که روزها در آستين دارم
براي تو؟
چگونه با تو بگويم؟
تو کوچکي
و دنياي تو کوچک است
چگونه با تو بگويم؟
از پ.صفري
...............................
بازم شمال...
سرو کله زدن در ادارات مختلف با هموطنهاي شمالي وقتي هم بفهمند تهراني هستي کلي حال داد! ولي جاي شکرش باقيه که فعلامسأله دردو تا اداره حل شد.سه روز ديگه براي دو تا اداره ديگه اونجا خواهم بود.
...................................
صبح برداشتن مامور دارايي و رفتن سرِ سزمين، ظهر ناهاربا همون مامور کذايي در جايي به پيشنهاد خودش ،عصر برگشت به تهران از ميان جاده هاي پر پيچ و خم سرسبزحين گوش دادن به فرفوژه و شب
چه حالي داد کنسرت نوري با دوستان. جاي بقيه خالي!
صداي نوري در سن 74 سالگي هنوز هم براي خودش يک دنياست.گروه کُر 60 نفره هم واقعا کارشان عالي بود.( آقا مسنه، هنوز هم ميگم نفر چهارم از سمت راست- سمت راست خودمونا!)
.......................................
فردا صبح کلاس توجيهي دارم براي مسافرتم.اينهم جالبه 9 سال پيش يکبار اين کلاس را رفتم حالا ببينيم در اين نه سال چيزي عوض شده يا نه؟ من که فقط يک سوال دارم، اجازه بردن Lap top را ميدهند ؟اونم فقط براي گزارش لحظه به لحظه از کنار خونه خدا. چه شود!!
................................
کنسرت امير تاجيک 2 و3 مهر ماه در سالن ميلاد برگزار ميشود.
................................
نشسته م تو بالکون
زنگ خونه رو که بزني
دلم سُر مي خوره مي افته پايين جلو پاهات
اون وَخ تو شيطون مي شي
عين بچه ها...!
از پ. صفري





Saturday, September 13
 
مسافرت خوبي بود با فاميلا! ديدن عروسي هاي محلي، دامنه هاي مه آلود، بازي فوتبال گل کوچک و اون راه افسانه اي که چه ساخت براي من.خوش گذشت.
....................................................
چقدر زيباست اين آلبوم "توفيق فرخ" بنام فرفورژه.از ده قطعه تشکيل شده است و به همت موسسه فرهنگي "ماه ريز مهر" انتشار يافته است.


.............................................
آه از اين قفس که مرا خسته کرده است
اين سنگ هاي سرد مرا خسته کرده است
از شيشه اين پنجره دريا فراري است
آن شاخه هاي سبز اميد رهايي است
با باد کاش ميشد از اينجا فرار کرد
پاييز هفت ساله دل را بهار کرد
ديوار هاي خانه ما بس که تيره اند
انگار هميشه به من خسته خيره اند
با من بيا پرنده زيباي خواب من
سيراب شو زقطره هاي پاک آب من
من غبطه مي خورم به تو اي بلبل قفس
زيرا که تو فرياد ميزني ز هر نفس
اما مني که نعمت گفتن نصيبم است
تصويرهاي خامشي و غم اسيرم است
با من بيا پرنده زيباي خواب من
غم را ببر زخلوت قلب خراب من
از ل. اسکندري



Monday, September 8
 
گفته بودي که چو دردي برسد
از پس آن همه، نور است و فروغ
يا تو از ياد سپردي غم من
يا که دنيا همه اش هست دروغ
از ل. اسکندري
...........................
کنسرت محمد نوري در روزهاي 26 تا28 شهريور ماه در سالن ميلاد نمايشگاه بين المللي برگزار ميشود.بليطهاي آن در دارينوش،بتهوون وخانه هنرمندان بفروش ميرسد.با سني که محمد نوري داره فکر ميکنم اين آخرين کنسرتهايش باشد!
................................
اين آخر هفته اينجا يه longweekend است و ايندفعه ميرم کلاردشت.آخرين باري که درست حسابي اونجا بودم 15 سال پيش موقع موشک باران بود و من براي اولين بار در 15 فروردين برف حسابي ديدم نميدونستم که 10-12 سال بعدش در 30 ارديبهشت هم بارش برف را خواهم ديد!
.................................
فيلم "اين زن حرف نمي زند" گرچه در فيلمنامه ضعف هايي داشت ولي کاري بسيار شسته ، رفته و و زيبايي بود.دست روي موضوعي گذاشته اين احمد اميني و شادمهر راستين که در اين جامعه بسيار ميبينيم.



Saturday, September 6
 
آنچه در خيال من مي گذرد،
هيچ گاه نخواهد بود.
زيرا که تو را
تنها در خيال مي توان يافت!
از ل.اسکندري
.....................................
پرنده ها رفتند به تماشاي بادها
رفتند شکوفه ها به تماشاي آبهاي سپيد
زمين عريان مانده است
و باغهاي گمان
و ياد مهر تو
اي مهربان تر از خورشيد

کنسرت زيبايي بود، اجراي ساري گلبن به سه زبان آذري،ارمني و فارسي بسيار جالب بود، همچنين آواز پرنده ها و پروانه شو.
ديدن بابک اميني که فعلا ممنوع الخروج و کلي آدمهاي هنري هم جالب بود.
نوشته زيبايي هم طوطي درباره کنسرتي که بوديم نوشته...
.......................................
پنج سال پيش بود که آسمان را در اون دشت اونقدر پر ستاره ديده بودم و حالا دوباره من بودم و آسمان نوراني و اون دشت، اما يکه و تنها!



Monday, September 1
 


کنسرت ژيوان گاسپاريان دودوک نواز معروف که تقريبا در تمام آلبومهاي Peter Gabriel از بعد از Passion نواخته است همراه با حسين عليزاده که سلانه خواهد نواخت در فضاي باز کاخ نياوران به همت نشر موسيقي هرمس در روزهاي 13 تا 15 شهريور ماه برگزار ميشود.علاوه بر اين دو موزيسين معروف ، دو دودوک نواز ديگر از ارمنستان ، علي بوستان شورانگيز و دو نوازنده ايراني ديگر سازهاي عود و تمبک همراه با گروه هم آوايان در اين اجراها خواهند بود.بليط هاي اين کنسرت در فروشگاههاي شهر کتاب، بتهوون، مجموعه کاخ نياوران و نشر هرمس فروخته ميشود.مايکل نايمن هم انگار مهمان افتخاري خواهد بود و صمديان هم به سفارش کمپاني Real World (کمپاني موزيک Peter Gabriel ) از اين کنسرت فيلمبرداري خواهد نمود.
......................................
نمي خوام دوباره در راه رفته قدم بگذارم!
..................
فرياد خسته من،
از دورترين سرزمين انساني ست.
آنجا که هرگز
براي لحظه اي هم نبوده اي!
بگذار تا آخرين بوسه را
بر لبهاي غمگينت نثار کنم
بگذار تا بگويم، خداحافظ!
زيرا که از سکوت
دلم مي شکند...!!
از ل. اسکندري



Friday, August 29
 
درخت

توي تنهايي يک دشت بزرگ
که مثل غربت شب بي انتهاست
يه درخت تن سياه سربلند
آخرين درخت سبز سرپاست
رو تنش زخم ولي زخم تبر
نه يه قلب تير خورده، نه يه اسم
شاخه هاش پر از پرِ پرنده هاست
کندوي پاک دخيل و طلسم

چه پرنده ها که تو جاده کوچ
مهمون سفره سبز اون شدند
چه مسافرا که زير چتر اون
به تن خستگي شون تبر زدند
تا يه روز، تو اومدي بي خستگي
با يه خورجين قديمي قشنگ
با تو نه سبزه بود، نه آيينه بود، نه آب
يه تبر بود با تو با اهرم سنگ

اون درخت سربلند پر غرور
که سرش داره به خورشيد ميرسه، منم! منم!
اين درخت تن سپرده به تبر
که واسه پرنده ها دلواپسِ، منم!منم!
من صداي سبز خاک سُربيم
صدايي که خنجرش رو به خداست
صدايي که توي بهت شب دشت
نعره اي نيست ولي اوج يک صداست

رقص دست نرم طي تبر به دست
با هجوم تبر گشنه و سخت
آخرين تصوير تلخ بودنِ
توي ذهن سبز آخرين درخت
حالا تو شمارش ثانيه ها
کومه هاي بي امون تبر
تبري که دشمن هميشه
اين درخت محکم و تناورِ

من به فکر خستگي هاي پرِ پرنده هام
تو بزن، تبر بزن!
من به فکر غربت مسافرام
آخرين ضربه رو محکمتر بزن
ش: ا.جنتي عطايي ، م: س. قميشي ، خ: ابي
....................................................................................




آلبوم جديد ابي بنام شب نيلوفري به تازگي انتشار یافته.آلبومي متشکل از هفت آهنگ زيبا با شعرهايي از ايرج جنتي عطايي و موزيکهاي سياوش قميشي. زمان آن حدود 37 دقيقه است.زيباترين قطعه بنظر من آهنگ اول اين آلبوم ، درخت مي باشد. گرچه ترانه هاي تحمل کن ، وقتي تو گريه ميکني ، چيزي بگو ، تنديس و سيه پوش ها هم زيبا هستند. اين آلبوم ابي مثل کارهاي قبلي اش ، کمپاني Caltex Records انتشار داده است.
...................................
ديگر حوصله اي نمانده است،
از صداي پچ پچ همسايه ها
که مرا
نشانه مي روند،
و از تداوم ترکيب هاي تُرد
که ميان اشعارم
مي شکنند.
ديگر حوصله اي نمانده است.
من دلتنگ شده ام.
از ا. آقايي
....................


جوايزبهترين هاي ويديويي امسال در مراسمMTV داده شد که Coldplay ، Justin Timberlake و Beyonce هر کدم سه جايزه دريافت کردند.بهترين ويديو سال را آهنگ Work it از Missey Elliott دريافت نمود.گروه Radiohead هم بخاطر آهنگ There,there برنده جايزه بهترين کارگرداني هنري شد.گروه Duran Duran هم جايزه اي را بخاطر يک عمر فعاليت هنري کسب کردند.


............................................



Wednesday, August 27
 
چه اقبال بلندي داشتم
که تو،
ماه آسمان شدي و
به ايوان خانه ام افتادي.
حالا شب که مي شود
دفتر و زيرسيگاري ام را به ايوان مي آورم،
چشم به تلا لوات مي دوزم
و يک دل سير
مي نويسمت.
از ا. آقايي
..................
جشنواره فيلم مونترال از امروز آغاز شد و تا 7 سپتامبر ادامه دارد.از ايران 9 فيلم در اين جشنواره شرکت دارند:
1-آيا باران ميآيد؟ از مجيد دهقان
2-بهشت جاي ديگري است از عبدالرسول گلبن
3-گاگومان از محمد رسولف
4-لذت ديوانگي از حنا مخملباف
5-ايران عرفاني(مرموز): دنياي نديده از آريانا فرشاد
6-نفس عميق از پرويز شهبازي
7- دو فرشته از محمد حقيقت
8- خواب خاک از سپيده فارسي
9- پنج عصر از سميزا مخملباف
و همچنين فيلمي کوتاه از مسعود ريوف بنام Blue comme un cuop de fue
يه دفترچه ده تايي کاملا پر ميشه! جاي من را هم خالي کنين.
............................................................

The best is yet to come!



Sunday, August 24
 
تو هم در آينه حيران حسن خويشتن هستي
زمانه اي است که هر کس به خود گرفتار است
............................................
زيبا نوشته اين خورشيد خانم:


ناراحت می شه می گم عاشقش نيستم. هر حسی که اسمشو عشق گذاشتم بد جوری حالمو گرفت و منو خورد کرد. فهميدم که اسمشون عشق نبوده. عشق يهويی به وجود نمياد. نيمه های گمشده که همو می بينن دوست دارن زود عاشق هم بشن. اما طول می کشه. عشق از عشقه مياد. يه نوع پيچک. دو تا پيچک وقتی يه خورشيد داشته باشن شروع می کنن هردوشن به سمت اون خورشيده برن. اگه خودشون هم رشد کنن به هم می رسن و تو همديگه گره می خورن، هر چی ساقه هاشون بلند تر بشه بيشتر تو هم ديگه گره می خورن. دو تا آدم هم همينجورين. اگه خورشيدای زندگيشون يکی باشه، اونوقت به يه سمت حرکت می کنن و يواش يواش به هم می پيچن. حالا هرچی بزرگتر شن و بيشتر رشد کنن بيشتر بهم می پيچن. وقتی حسابی تو همديگه بپيچن، ديگه سخت می شه ازشون جداشون کرد. من فکر می کنم اين همون موقعيه که آدما عاشق هم می شن.

من و اونم يه خورشيد داريم. سر پيچکامون هم دارن می...
..................................................
هر مرد براي عاشق شدن
به يک دقيقه احتياج دارد
و براي فراموش کردن
به چندين قرن!
از ن. قباني
........................................................
امشب هم از اون شباست که کبريت را بيارند جلوم آتيش گرفتم!
.........................................................
برنامه بهم خورد ، بايد هر چه زودتر بار سفر را ببندم!
.........................................................
بي قرار و مضطرب
از اسفند کوچه خواهم پيچيد
به خانه ات خواهم رسيد
زنگ خواهم زد
و تو در را خواهي گشود.
ما بقي داستان به عهده ي تو،
حالا يا مرا مي پذيري
يا نه.
مهم آمدنم بود که آمدم.
من خوب مي دانم
که پايان هر داستاني شيرين نيست.
از ا. آقايي



Friday, August 22
 


Oh God


Oh God ...
Where are you now?
And what you gonna do
About the mess I've made
If there was ever a soul to save
It must be me
It must be me


Dear god ...
Oh how can I survive?
Will I make this drop this dive?
When it all comes to this
I'm looking down at the abyss
Where you don't exist
You don't exist


but if you hear me
If you can see me ...
I know I can't be that strong
'Cause everything I ever did went wrong
Everything I ever did went wrong


Oh god
Now where do I come in?
Gone and broken everything
So I hope you'll understand
if someone needed a helping hand
It must be now
It must be now






Annie Lennox، خواننده اصلي گروه Eurythmics ، سومين آلبوم تکي خود را بعد از دو آلبوم قبلي خود( Diva-1992 و Medusa-1995 ) چندي پيش بنام Bare انتشار داد که شامل 11 آهنگ با زمان 49:01 دقيقه ميباشد.بنظر من اين آلبوم از دو آلبوم قبلي بسيار زيباتر و پخته تر ميباشد.ترانه هاي زيباي The Hurting Time ، 1000 beautiful things ، The saddest song ، Erased ، Twisted ، Oh God و Pavement Cracks از شاهکار هاي اين آلبومند.اين خواننده اسکاتلندي در سن 48 سالگي همچنين نمايشگاهي از عکسهاي که از خودش گرفته در نيويورک برپا کرده است.


Erased


I'm gonna put it all behind me
Like nothing ever happened between us
Nothing ever took place between you and me...
Yes
Nothin' ever happened
And if you se me walkin' down the street
I won't even recognise you
I'll just erase you from my memory
Put it all behind me
Because you are erased
All erased...


you'll be sittin' on someone else's couch
You'll be eatin' off a stranger's plate
Everything is gonna get wiped out
Like a new start
Like a brand new fresh clean slate
Well here I go remembering again
All the anger and the blame...
People in glass houses shouldn't throw those stones
but ... something just flew through my window pane


My my my my ... (oh mama did it touch you well?)


I'll be in a brand new pair of running shoes
And you'll be walking on down different street
in a brand new suit and a fresh clean shirt
Makin' telephone calls...
Keepin' in time with someone else's feet
Keepin' in time with someone else's feet




Thursday, August 21
 


"St. Clare"


call on that saint
and the candle that burns
keeping her safe
until her return


plaster and paint
holding the fire
a poor woman's saint
holding all man's desire


bold little bird
fly away home
could I but ride herd
on the wind and the foam


all of the souls
that curl by the fire
they never know
all man's desire


watercress clings
to the banks of the stream
in the first grip of spring
when the snow melts to green


barefoot and cold
and holding a lyre
by the side of the road
holding all man's desire


call on the saint
when the white candle burns
keeping her safe
until her return
By Jack Hardy & Suzanne Vega