blog*spot

عـــلـــــي













فهرست وبلاگهاي فارسي




گويا


اشعاري كه مي خوانم




لامپونويس فارسي

ا.يشايايي














This page is powered by Blogger. Isn't yours?
Monday, February 5
 


آلبوم بسيار زيیايي را نورا جونز روانه بازار کرده بنام not too late که شامل 13 قطعه است. اين سومين آلبوم اين خواننده،نوازنده و موزيسين است. در يازدهم مي در تورنتو و دوازدهم همان ماه در مونترال کنسرت خواهد داشت.


My Dear Country


It was Halloween and the gosts were out
And everywhere they'd go they shout
And though I covered my eyes I knew
They'd go away


But fear's the only thing I saw
and three days later was clear to all
That nothing is as scary as election day


But the day after is darker
And darker and darker it goes
Who knows maybe the plans will change
Who knows maybe he's not deranged


The news men know what they know but they
know even less than what they say
And I don't know who I can trust
For the come what may


'Cuz we believed in our candidate
But even more it's the one we hate
I needed someone I could shake
On election day


But the day after is darker
And deeper and deeper we go
Who knows maybe it's all a dream
who knows if I'll wake up and scream


I love the things that you've given me
I cherished you, my dear country
But sometimes I don't understand
The way we play


I love the things that you've given me
And most of all that I am free
To have a song that I can sing
On election day


By Norah Jones
..........................


قرار گرفتن در جايگاه نفر هفتم از يازده نفر هم يه خورده سوختن داره! بخصوص که شش نفر را هم بخوان!البته پنج نفر همون قبلي ها بودند و درواقع از بين شش نفر دوم شدم. اما نمرديم و تو يک انتخابات شرکت کرديم.
................
هي رفيق، نوشتي و گريه مرا درآوردي. نامه سفارشي ات را هم موقعي ميارند که خونه نيستي، بعد هم بايد بري از مرکز پست برش داري و توي راه هم که داري رانندگي ميکني بخوني، بعد هم زار زار گريه ات بگيره و هي مواظب باشي اشکهايت را پشت اين چراغ قرمزها راننده چپ و راستي نبينند. نوشتي: " ...از حال ما خواسته باشي خوبيم و ملالي نيست جز اينکه دايره دوستان بسيار محدود شده است. بعد از اتمام دانشگاه ديگر رفيق حجره وگرمابه وگلستان نتوانستيم بگيريم. دوستان دانشگاه هم که از يکديگر خداحافظي کرديم يک يک ازدواج کردند و بعد هم اکثريت قريب به اتفاقشان از همسرانشان جدا شدند. تعداد زيادي هم مهاجرت کردند به کانادا يا آمريکا و ما مانديم اينجا که بقول قديمي ها بخيه به آبدوغ بزنيم.
از زماني که تو از اينجا رفتي چيزهاي زيادي عوض شده. ساختمان سمت راست و چپ خانه پدري شما را کوبيدند و دو تا ساختمان بلند جايش ساخته اند و خانه شما شد: "کالنون في لنا". متروکه و بدون رفت و آمد که تا آنجا که به من مربوط مي شود فقط به درد يادآوري خاطرات گذشته ميخورد.بگذريم!
بن بست کوچه را باز کردند و آن را به ب**** راه دادند و حالا کوچه يک بروبيايي دارد که نگو و نپرس. ديگر از بازي بچه ها در محل هم خبري نيست و نمي تواند باشد.
از وضعيت اجتماعي هم که خودت خبر داري و احتمالاً مي داني که خلق خدا به چه روزي افتاده از تدبير اين حاکمان!
...تهران از ريخت افتاده. آلودگي هوا در اکثر اوقات مثل مار سياهي روي شهر چنبره مي زند. خيابانها بيشتر محل ايستادن است تا رفت و آمد، جابجايي مشکل شده. شهر ديگر نه نصف شب دارد، نه دم صبح نه تعطيل. هرچه نگاه مي کني ماشين است. رشته کار از دست در رفته و مردم افتاده اند به دلالي و مسافر کشي و گدايي و فاحشه گري.
بگذريم!
بعد از چند سال اين هم شد نامه؟! البته به قول سهراب سپهري، تا شقايق هست زندگي بايد کرد و ميتوانم اين مژده را به تو بدهم که هنوز شقايق پيدا ميشود، زياد هم پيدا مي شود نزديک تهران هم پيدا ميشود. اينهم عکسش که برايت فرستادم. درختان زيتون منجيل که بعد از آن زلزله وحشتناک سر بلند کرده اند و دوباره شهري شده. نيروگاه بادي منجيل که زيبايي خودش را دارد و يک عکس از روستاي ابيانه که با خاک سرخش هنوز حال و هواي خودش رادارد. اگر قابل باشد اين عکس ها را نگهدار و گاه گاهي يادي از ما بکن. همه را خودم گرفتم...
به ديوان خواجه شيراز حافظ تفأل زديم آمد:
يا رب سببي ساز که يارم به سلامت
باز آيد و برهاندم از چنگ ملامت
خاک ره آن سفر کرده بياريد
تا چشم جهان بين کنمش جاي اقامت
فرياد که از شش جهنم راه ببستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت
امروز که در دست توام مرحمتي کن
فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت

جانم فدايتان باقي بقايتان

....................